عید سعید فطر مبارک

عیدتان بسیار مبارک باشه دوستان...


انشا الله عیدی های خوبی در این روز گرفته باشید....


یک اتفاق عجیبی رخ داده!!


فکر می کنم شبکه bbc مطلب شکوه هایی در خصوص المپیک را جزء مطالب برنامه نوبت شما قرار داده!!


مطلب کارشناسانه و دقیقی نبود... دوست ندارم ازش استفاده کنند...





إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاحْسنِ...

یا خبیر



إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاحْسنِ وَ إِیتَاى ذِى الْقُرْبى... خدا به عدالت و نیکى کردن و بخشش به خویشان فرمان مى دهد...


عدالت را دو قسم است عدالت فردی و اجتماعی.


عدالت اجتماعی یعنی با هریک از فراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جایی قرار داده شود که سزاوار است. در این آیه مبارکه عدالت با احسان قرین است. یعنی آن رفتار با دیگران بایستی به طریق احسان باشد. خیر دیگران را با خیر بیشتری تلافی کنند و شر آنها را با شر کمتری مجازات کنند.


ایتاء ذی القربی به معنای بخشش مال به خویشاوندان است.


وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنکرِ وَ الْبَغْىِ یَعِظکُمْ لَعَلَّکمْ تَذَکَّرُونَ... و از کار بد و ناروا و ستمگرى منع مى کند، پندتان مى دهد شاید اندرز گیرید...


کلمه فحشاء به معنای کردار و گفتاری است که زشتی اش بزرگ باشد. منکر کاری است که مردم در جامعه خود نشناسند و در جامعه متروک باشد حال یا به خاطر زشتی آن و یا جرم و گناه بودنش. بغی نیز به معنای طلب است که در اینجا به معنی ستمگری و گردن کلفتی است.


این آیه مبارکه رمز حیات جامعه بشری است.... رمز حرکت در مسیر مستقیم الهی... عدالت و احسان به یکدیگر و منع نمودن از کارهای بد، ناروا و ستمگری...


پندتان می دهد تا متذکر  شوید و بدانید آنچه خداوند شما را بدان می خواند مایه حیات شماست.


* این مطلب را چند روز پیش نوشته بودم ولی منتشرش نکردم. حالا که می گذارمش اینجا برایم تذکری است که حتی شر را هم با احسان تلافی کن... که تمام تلاشت را انجام بده تا جلوی ستمگری و فحشا را بگیری... آن موقع که نوشتم فکر نمی کردم اینقدر زود مصداق پیدا کند... در این چند روز عدالت را با احسان جستجو نکردم... اینقدر دلتنگ شدم از زشتی ها که آه از نهادم برخواست...


او را دشمن بگیرید...

یک وقت هایی مثل امروز که صدای قهقهه های بلند شیطان را می شنوی...


یک وقت هایی که دیوار اعتمادت به این بشر دو پا ناگهان  فرو می ریزد...


یک وقت هایی که از اینهمه جهل و ظلم آدمیان به تنگ می آیی...


این وقت ها چه باید کرد؟


بنشینی و خطاهای خود را ببینی تا اینقدر سختت نیاید ظلم دیگران...


با خود بگویی که آدم است و جایز الخطا...


براستی چه باید کرد با قلبی که فشرده شده...


در وادی روانشناسی ...

در شرکت یک همکار فرهیخته و نازنین روانشناس داریم که حوزه تحقیقاتشان روان شناسی اسلامی است. موضوع بسیار جالبی را برایم درباره شخصیت افراد و باورهای مذهبی گفتند.


تعریف می کردند که در سر یکی از کلاس ها فردی از استاد پرسیده که چرا افراد مذهبی بیشتر وسواس دارند. پاسخ استاد این بود که اصلا اینگونه نیست. بیماری وسواس در افراد مذهبی تم مذهب می گیرد و در افراد غیر مذهبی تمی دیگر.


این نکته را می گفتند که در بیشتر افراد شخصیتشان حاکم بر باورهایشان است، نه باورهایشان حاکم بر شخصیتشان. مثلا شما فرد مذهبی با شخصیت تاثیر پذیر هستید، این تاثیر پذیری می تواند یک انعطافی در شما ایجاد کند که به راحتی حرف دیگران را بپذیرید. این پذیرش نه از سر حق پذیری و ایمان قوی، بلکه به دلیل ویژگی های شخصیتی شماست. به همین خاطر گاه حرف های ناحق را هم می پذیرید. همینطور کمالگرایی و سخت گیری. خیلی وقت ها افرادی که در دین سخت گیری بسیار دارند این موضوع نشان از تقوا و ایمان قوی ندارد بلکه تیپ شخصیتی کمالگرا است که رنگ و بوی مذهبی گرفته. این سخت گیری ها در این فرد اگر مذهبی نبود با همین شدت در خصوص موضوعات دیگری بروز پیدا می کرد.


در واقع این شاکله ای که از دوران کودکی در فرد شکل می گیرد اگر درست چکش نخورد و در برابر حق تسلیم نشود حاکم و فرمانده آن باورها خواهد شد. اینگونه است که شما افراد مذهبی را می بینید که حالت کاریکاتوری دارند. درباره موضوعاتی بیش از حد سخت و یا آسان می گیرند اما درباره برخی دیگر از موضوعات این رفتار را ندارند. افرادی که در مقام سخن بسیار توانمند هستند اما در مقام عمل گاه متضاد با حق رفتار می کنند.


این صحبت ها را که شنیدم به یاد مباحث عقل و قلب امام خمینی سلام الله علیه افتادم. اینکه معارف حقه اگر تنها در مرحله علم و باور عقلی باشند بر رفتارهای فرد اثر نمی گذارند. در این حالت اسکلت اصلی تسلیم در برابر امر خداوند نیست بلکه تیپ شخصیتی خود فرد است که رنگ و بوی مذهبی گرفته. اما آنزمان که در اثر عبادت و جهاد با نفس این شاکله چکش بخورد و معارف وارد قلب او شود دیگر تنها ظاهرش مذهبی نیست بلکه در باطن نیز بر اصول حق استوار شده.


مسیر حرکت برای رهایی چیست.. عبادت، کسب معرفت و تهذیب نفس...


این شب ها دعا کنیم برای یکدیگر... دعا کنیم که بشناسیم دلیل رنج هایمان را، ظلمهایی که به خود می کنیم...


پ.ن: بیشتر که به این موضوع فکر کردم، در این نوع نگاه فواید جالبی به ذهنم رسیدند. اول اینکه در مورد خود، می تواند تحلیل خوبی برای خطاها و اشتباهاتمان ارائه کند و در واقع تلنگری باشد برای اصلاح موضوعاتی که می توانند بر حیات دنیوی و اخرویمان اثرات قابل توجهی داشته باشند.


نکته دیگر در ارتباط با دیگران است. خیلی وقت ها انتظارمان از افرادی که باورهای مذهبی دارند انطباق کامل با صراط مستقیم است و اندک انحرافی از این مسیر به نفاق و یا عدم درک دین تعبیر می شود. در حالیکه اگر نقش شخصیت افراد در میزان انطباق با حق را جدی بگیریم و بدانیم که در واقع دین در ظرف شخصیتی این فرد ریخته شده و تغییر برخی ویژگی ها زمان می طلبد، دیگر اینقدر سطح انتظاراتمان بالا نمی رود. آنگاه ریشه برخی مشکلات را در شاکله ای بدانیم که می توان مشفقانه برای اصلاحش به دیگران کمک کرد.


شکوه هایی در مقوله المپیک

مطلب را حذف کردم... دوست ندارم bbc به آن ارجاع دهد...


عدالت جزوى نبود از فضیلت، بلکه همه فضیلتها بود

یا عادل و یا عالم


دلم هوای نشستن پای درس امام خمینی را کرده...


کتاب جنود عقل و جهل را می گشایم... عدالت یعنی پرهیز از افراط و تفریط... عدالت یعنی سیر اعتدالی به سوی معبود... صراط مستقیمی که در هر نماز خواستار هدایت به آن هستیم.... عدم غلبه جلال بر جمال و جمال بر جلال...


و مقابل این عدل، جور است... هر انحرافی از آن مسیر مستقیم، مصداق ظلم است به خود...


سیر تحصیل این عدالت همچون سایر فضیلت ها از دوران کودکی است... و امام چه زیبا می گویند که تربیت یک کودک تنها تربیت یک فرد نیست بلکه گاه یک فرد می تواند بر جمعیتی و یا حتی بر ملتی اثر گذارد... با چنین مسئولیت و دغدغه ای خود پدر و مادر نیز با رشد فرزندشان رشد می کنند و قلبشان صیقل می خورد...


و این اساسا از مزایای مسئولیت داشتن است... این روزها در کار خیلی خوب حس می کنم تاثیرات این بارگران را... آنزمان که مسئولیت نداری بیشتر در فکر خویشتنی و نیازی شکل نمی گیرد برای تلاش، اما هنگامی که باید پاسخگو باشی برای تک تک تصمیمات و حرف هایی که مستقیما بر دیگران اثر می گذارند، مجبور خواهی شد  به مراقبت و رشد خویشتن...


مسئولیت داشتن از آن رنج های شیرین است... آن سختی هایی که انسان را می سازد... البته در این سختی ها هم بایستی عدالت را رعایت کرد و دچار افراط و تفریط نشد...


* تیتر جمله ایست از فیلسوفی به نام ارسطاطالیس... اگر تونستید سه بار پشت سر هم اسمش رو بگید...


* التماس دعا دوستان... چقدر زود رسیدند...