الذین یبلغون رسالات الله...

خوبست کمی این مفهوم جهاد فرهنگی را روشن تر کنیم...


"تبلیغ یعنی رساندن. رساندن چه؟ رساندن آن حقایقی به اذهان و دل های مخاطبان که بدون آن دچار خسارت خواهند شد... تبلیغ هم جنبه الهی دارد هم جنبه انسانی، چون دستگیری از دل ها و ذهن ها و انسانهایی است که دچار عدم علم و شک شده اند... به این وظیفه باید با این چشم نگاه کرد...


تبلیغ یعنی رساندن؛ باید برسانید. به کجا؟ به گوش؟ نه، به دل...


بعضی از تبلیغ های ما حتی به گوش هم درست نمی رسد.... اگر ما بتوانیم پیام خدا را به دلها منعکس کنیم و آن نور درخشنده را به جانهای پاک بتابانیم، وظیفه بزرگ خودمان را انجام داده ایم، این همان وظیفه پیامبران است.


البته کار فرهنگی فقط درس دادن و گفتن نیست. گاهی شما به دست یک نفر قرصی می دهید، یا در دهان کسی لقمه ای می گذارید. این کار فرهنگی است... وقتی که صحبت از کار فرهنگی می شود، ذهنتان فورا به سمت محله و روزنامه و امثال اینها نرود... کار فرهنگی آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد... کار فرهنگی یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد.


اگر شما مدرسه درست کردید، ولی این مدرسه در روح کودکی که هدف و آماج کار تبلیغی شماست، اثر مثبت نگذاشت، این کار چیست؟ می توانید ادعا کنید که کار فرهنگی است؟ نه این کار ضد فرهنگی است.


اهمیت...


حتی تشکیل حکومت اسلامی، جهاد فی سبیل الله، مبارزات بزرگی که علمای دین و اولیای دین و انبیای الهی انجام داده اند، به نحوی مقدمه برای این هدف است که حقایق الهی به دلهای پاک برسد... بزرگترین و نفیس ترین و گرانبهاتربن امانتی که خدای متعال به ما داده است، معارف الهی و حقایق الهی است، این ها را بایستی به صورت ناب و خالص، هر چه نزدیکتر به واقع به دست بیاوریم و آن را به مخاطب برسانیم..."


لینک کتاب را یکی از دوستان لطف کردند و در نظرات گذاشته اند.


http://www.emobalegh.com/fa/index.php?Page=definition&UID=237603

اهمیت اصلاح فرهنگی

علاج مشکلات این کشور را چیز دیگری جز اصلاح فرهنگی نمی تواند بکند. ما یک تصحیح فرهنگی لازم داریم.


قدم اول برای اصلاح...


یک مرکز بینای هوشیار نگاه کند و ببیند مشکلات فرهنگی جامعه چیست... به مشکلات کوتاه مدت هم توجه نکند... مثلا فرض بفرمایید - به عنوان مثال ذکر می کنم- ما ذهنمان به مشکلات جوانان می رود؛ البته مشکلات جوانان غالبا جزو مقوله های فرهنگی است اما جزو کارهای بلند مدت نیست. خلقیات جامعه به مراتب مهمتر از این است که مثلا ما فکر اوقات فراغت جوانان باشیم.... منظور اینست که در زمینه های فرهنگی بایستی یک دید وسیعی را مورد توجه قرار داد...


(به گمانم خیلی خوب است که این هوشیاری را اول نسبت به خودمان داشته باشیم... فرهنگ خودمان را به عنوان عضو کوچکی از جامعه با فرهنگ اسلامی بسنجیم، ببینیم که چه اشکالاتی در درون فکرمان هست ... البته این کار نیازمند شناخت صحیح فرهنگ اسلامی است... این نکته دید وسیع داشتن هم خیلی نکته مهمی است!!)


مشکلات فرهنگی صعب العلاج است... اگر واقعا یک ضایعه فرهنگی در کشوری به وجود بیاید این چیزی نیست که آسان بشود آن را برطرف کرد، سالها طول می شکد و تلاش زیادی لازم است.


یک فرصت استثنایی به دست این کشور و این ملت آمد و آن انقلاب بود..... انقلاب یک فرصت طلایی را در اختیار این ملت گذاشت که مشکلات فرهنگی خودش را اصلاح کند؛ یعنی در واقع یک جا به جایی های عظیم فرهنگی، یک تکانهای شدید و زمین لرزه های فرهنگی به وجود آمد...


ممکن است خود ما در اوایل انقلاب قصورهایی داشته باشیم، شاید اگر آن وقت فرصت کاری اجازه می داد و می توانستیم در مورد مسائل درست فکر کنیم و با برنامه ریزی کار کنیم، برای رفع مشکلات فکری به وجود آمده در طول قرنها در این کشور، از آن فرصت ها خیلی استفاده می شد... آن فرصت ها از ما گرفته شد... اما الان هنوز فرصت هست؛ یعنی خوشبختانه هنوز روحیه و آمادگی انقلاب در این کشور وجود دارد و امیدواریم که همواره وجود داشته باشد.


اشکال ضایعات فرهنگی این است که زود فهمیده نمی شوند... مسائل فرهنگی در دراز مدت اثر می کند و دیر فهمیده می شود....


* اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 75/9/2

جهاد فرهنگی

جهاد فرهنگی...


نام کتابی است که خانم حسینی برایم فرستاده اند.


یک جبهه جنگ را فرض بفرمایید که یک مجموعه سرباز، با فداکاری و با قدرت تصمیم می جنگند؛ مثل جنگی که ما هشت سال در جبهه داشتیم. در آن زمان از هر کدام علت مبارزه را می پرسیدی می گفت: "وظیفه من است. امام گفتند، دستور دینی من است. دشمن به کشور من تجاوز کرده، مرزها و ناموس مرا تهدید می کند؛ ما ملت زنده ای هستیم و باید از خودمان دفاع کنیم".


او مجموعه ای از باورهای ذهنی را برای شما در میان می گذارد که اعتقاد به خدا، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به شهادت، اعتقاد به دستور امام و اعتقاد به اینکه من ملتی هستم که باید از خود دفاع کنم در آن هست. این اعتقادات موجب شده تا این جوان از همه چیز بگذرد و جان خودش را به خطر بیاندازد.


حال اگر در همین حالی که این جوان در این میدان می جنگد، یک نفر بیاید، بنا کند در این باورها خدشه وارد کردن و مثلا بگوید: "این که شما می گویید این دشمن متجاوز است، چه تجاوزی است؟ ما اول حمله کردیم". شروع کند در ذهنیت او رخنه کند و اعتقاد او را به متجاوز بودن این دشمن و به فضیلت و ارزش شهادت تضعیف کند؛ خوب شما می بینید این جوان مومن آماده که مثل گلوله ی سوزانی به سمت سینه دشمن حرکت می کرد، با این تبدیل باورها تبدیل به چه می شود؟ همین آدم، با همین شخصیت، با همان استعداد، با همان قدرت بدنی، با همان هوش و توان ذهنی، با تبدیل محتوای ذهنی خودش، از یک موجود فعال و پیشرو اثرگذار، تبدیل به یک موجود منفعل منهزم می شود.


"مداد العلماء افضل من دماء الشهداء" معنایش این است. این نقش فرهنگ است. 


عده ای خیال می کنند که ما وقتی به تهاجم فرهنگی غرب حمله می کنیم، فقط مساله مان این است که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده... این فرعی است... اصل قضیه آنست که داخل خانه هاست و از مجامع جوانان سرچشمه می گیرد....آن که آشکار نیست... جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتی و لذت را دور انداختند، رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقام می گیرد. انتقامش چیست؟ انتقام دشمن اینست که جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم کند. پول خرج می کنند، عکس مبتذل چاپ می کنند و مجانی بین جوانان منتشر می کنند... این هجوم یک مهاجم است... هدف تهاجم فرهنگی دشمن اینست که ذهن مردم را عوض کند، از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. 


جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در ذهن ها و دل های مردم...


* این کتاب مجموعه سخنرانی های آقای خامنه ای است با محوریت فرهنگ