و السابقون السابقون... اولئک المقربون...

چند وقتی است مدام با خود می اندیشم که اشکال کارم کجاست... ریشه مشکلاتی که با آنها مواجه می شوم در چیست... چرا غم می تواند بیاید و گوشه دل جا خوش کند... چرا پریشان می شوم... چرا اینهمه حجاب و پرده های ظلمانی بر دیده های قلبم نشسته اند...


آن هنگام که پای کلام حضرت امیر (ع) نشستم و نهج البلاغه را با نگاه یافتن پاسخ این پرسش خواندم، تصویری در ذهنم نقش بست... می دانم که خیلی آشنا است و اکثر افراد خود می دانند این تصویر را...




به گمانم اکثر افراد در جهان امروز مختصات ذهنی شان مختصات اولی است... تک تک تصمیمات زندگی شان از دو مولفه مهم رسیدن به رفاه مادی و جلب نظر دیگران تشکیل شده... شاید کشورهای غربی فرقشان با ما این است که به مولفه رفاه وزن بیشتری می دهند تا نظر مردم، اما در ایران این عامل بسیار مهم تر و پر رنگ تر است...


به عنوان مثال در ایران دلیل اصرار بسیاری از خانواده ها در امر ادامه تحصیل فرزندشان همین عامل نظر مردم و کسب مقبولیت اجتماعی است... افراد برای تجمل گرایی خود را به هر زحمت و گرفتاری دچار می کنند... در ازدواج مهمترین عامل مد نظرشان همین گزینه است...


حال در این میان افرادی که باورهای مذهبی دارند به این نمودار چاشنی خداوند را نیز اضافه کرده اند... محور های اصلی و نظر غالب بر مبنای این دو عامل است اما نیم نگاهی به رضایت خداوند نیز دارند...


به عنوان مثال تحصیل علم امری مورد رضایت خدا است پس خیلی خوب است که علم بیاموزیم، اما در این مسیر برایمان تقوی ارزشی ندارد، به دنبال علمی نمی رویم که بهترین نتیجه را در راه ادای حق دین خدا و آخرتمان داشته باشد بلکه به دنبال علمی می رویم که در جامعه برایمان موقعیت بهتری فراهم کند و مدح بیشتری دریافت کنیم...


اما در اسلام شما با یک دستگاه مختصات کاملا متفاوت آشنا می شوید... دستگاهی که بر مبنای تقوا و کسب رضایت خداوند تعریف شده... هر تصمیمی که در زندگی می گیرید، هر گامی که بر می دارید باید در این دستگاه سنجیده شود که چقدر تو را به تقوا نزدیک می کند، چقدر رضای خداوند را در بر دارد...


افرادی که در سیستم دوم زندگی می کنند می شوند السابقون السابقون... به خیرات می شتابند نه به ظواهر دنیا... همه هم و غم زندگی شان مسابقه برسر دنیا نیست بلکه نگاهشان به زمانی است که پیش مولا و خالقشان بازمی گردند...


در راه خدا با جان ها و مالهایشان جهاد می کنند چرا که بزرگترین آرزو و مهمترین هدفشان کسب رضایت خداوند و تمرین تقوا و اخلاص است... گمنام زندگی می کنند چرا که شناخته شدن در بین مردمان برایشان ارزشی ندارد... اگر از دنیایشان چیزی گرفته شود غمگین نمی شوند و از رسیدن به ظواهر آن شادمانی نمی کنند... برای آخرت می کوشند و با نگاه پس از مرگ زندگی می کنند...


عاقبت سیستم اول می شود یک عمر زحمت و تلاش برای هیچ... می شود زندگی کردن برای دنیا و آبادانی سرایی که مرگ همه اش را نابود می کند و بر هم می ریزد... عاقبتش می شود محرومیت و رنجی غیر قابل تصور در گردنه هایی که پس از مرگ پیش رو است....


از این رو است که حضرت علی (ع) می فرمایند سبکبار شوید تا برسید... در این گرنه های دشوار آنان که بار سنگین دنیا را بر دوش دارند گرفتار می شوند و درمانده...



نظرات 7 + ارسال نظر
حسینی یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:40

برای حضور دائم در مختصات دوم چه باید کرد؟
ناظر به رهزنان راه بگویید. همه شان!

می توان ادامه بحث را با محوریت این موضوع ادامه داد که برای حضور دائم چه باید کرد.

البته به گمانم گام اول اینست که افراد بدانند در چه مختصاتی زندگی می کنند و دنیا طلبی یعنی چه.

شاید یک راهکار ساده این باشد که اول چنین ترازویی افراد بیابند تا تصمیماتشان را اینگونه اندازه گیری کنند. بعد باید این ترازه را دقیق تعریف کرد.

فتانه دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:26

سلام

می دونم خیلی ناامید کننده است که برای این متن این نظر را بگیری
ولی ممنون میشم بگی نمودارها رو با چی کشیدی چون آخر ترم شده و زمان ارائه نزدیک !

سلام

قابش را با فتوشاپ کشیدم و نمودار ها را با پاور پوینت :)

راضیه دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:37

واقعا نمودارهات قشنگه منم می خوام :)
خیلی هم ممنون که با قلم خودت حرفای امام را این قدر زیبا می نویسی :)

احوال راضیه خانم؟

ما در خدمت گذاری حاضریم :)

حسینی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:56

بله، منظور فاز بعدی بود.
این فاز بسیار خوب مطرح شد.
البته وقتی ثمر میدهد که صرفاً پست نباشد، رویکرد حاکم قلب باشد.

من بارها بین این دو دستگاه مختصات حرکت کرده ام.
آسیب راه است، بعد از میل و اشتیاق اولیه که عرض میکنم خدمتتان.

همان حکایت خرابی... آبادی...خرابی... آبادی...خرابی... آبادی...خرابی... آبادی...خرابی... آبادی...خرابی... آبادی...
....

که کاش زنگ پایان جایی حوالی آبادی باشد.

البته حدس هم میزنم بسته به افراد راه ویژگی های متفاوتی دارد.

آشنا سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:14

واقعا چه شده دستگاه مختصات زندگی ادم ها این طوری شده؟
بهره بردم. ممنون:)

راضیه سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:41

ممنون خواهر :) شکر خدا نفسی می کشیم مجانی
ان شالله به زودی کلی ازتون می خوام برامون بنویسید اونم با قلم زیبا برای یه گروه خیریه :)
در پناه حق باشید

:)
ممنون عزیز جان خیلی عالیه

فتانه سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:26

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد