وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِکرِى...

در دو مطلب قبل یکی از دوستان سوالی جدی در خصوص نماز پرسیده بودند، امروز یکی از آیات مبارکه قرآن به ذهنم رسید که به گمانم دید خیلی خوبی در این خصوص می دهند... آیات سوره طه و سخنان خداوند با حضرت موسی علیه سلام...


من تو را برگزیده ام، به آنچه بر تو وحى مى شود گوش فرا دار...


من خداى یکتایم ، معبودى جز من نیست، عبادت من کن و براى یاد کردن من نماز به پا کن...


إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِکرِى...


قیامت آمدنى است، مى خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در مقابل کوششى که مى کند سزا ببیند...


برای یاد کردن من نماز به پا کن...


چند وقت پیش مطلبی از شهید چمران در این خصوص خوانده بودم که:


"نمازهایت را عاشقانه بخوان.


حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری؛ قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.


آنوقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت میبری.


تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست"...



هَلْ أَتَاک حَدِیث مُوسى...

آیا خبر موسى به تو رسیده است ؟


آن دم که آتشى دید... آن دم که پرورردگارش با او سخن گفت...


من تو را برگزیده ام... به آنچه بر تو وحى مى شود گوش فرا دار...


من خداى یکتایم، معبودى جز من نیست، عبادت من کن و براى یاد کردن من نماز به پا کن...


قیامت آمدنى است، مى خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در مقابل کوششى که مى کند سزا ببیند...


آنکه رستاخیز را باور ندارد و پیروى هوس خود کند، ترا از باور کردن آن باز ندارد که هلاک مى شوى...


ای موسی، اول بار نیست لطف پروردگارت... 


آندم که به مادرت آنچه باید وحى کردیم... که او را در صندوق بگذار و صندوق را به دریا بیفکن، تا دریا به ساحلش ‍ اندازد...


و دشمن من و دشمن او بگیرد او را... و از جانب خویش محبوبیتى بر تو افکندم تا زیر نظر من تربیت شوى...


و چون خواهرت رفت و گفت آیا شما را به کسى دلالت کنم که تکفل او کند؟ و به مادرت بازت آوردیم که دیده اش روشن شود و غم نخورد...


و یکى را کشتى و از گرفتارى نجاتت دادیم و امتحانت کردیم امتحانى دقیق و سالى چند در میان اهل مدین ماندى...


آنگاه اى موسى! به موقع بیامدى...


و تو را خاص خویش کردم...



شرح لطف هایی که شاید آگاه نبوده از حقیقتشان... شرح همه رنج ها و فراز و فرود روزگار را می فرمایند تا برسند به این حقیقت که وَ اصطنَعْتُک لِنَفْسى... تو را خاص خویش کردم... برای خود خالص ساختم...


 این آیات مبارکه سوره طه قلب انسان را پر می کنند از آرزوی آن لطف بزرگ الهی، قدم نهادن در مسیر اخلاص... از رسیدن به نقطه ای که او خود سرپرستی ات را بر عهده گیرد... تا اتفاقات زندگی ات گام هایی باشند در جهت ساخته شدن برای او... آرزوی گداخته شدن در بوته آزمایشی که ناخالصی های وجودت را جدا می کند و ظرفیت آن را خواهی یافت که برای او خالص شوی... و خاصیت آتش شاید این باشد... چه در این جهان و چه در جهان دیگر...


روزی داستان زندگی خود را از خواهیم شنید... شرح لطف هایش را... حقیقت اتفاقاتی که رخ می دهند... ایکاش در برابر الطافش توشه ای از سپاس و صبر اندوخته باشیم، نه کفر و ناسپاسی... ایکاش کوله بارمان از این سفر خاکی تنها شرمندگی و حسرت نباشد...خدای مهربان یاری مان کن که به الطافت خیانت نکنیم...



فانی قریب..

وَ إِذَا سأَلَک عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِیبٌ أُجِیب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ فَلْیَستَجِیبُوا لى وَ لْیُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ یَرْشدُونَ... و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعاکنندگان را اجابت مى کنم البته در صورتى که مرا بخوانند پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند...


بارالها به خیری که تو نازل فرمایی محتاجم...


* آیه 186 سوره مبارکه بقره




وَ الْفَجْرِ...

بسم الله الرحمن الرحیم...


سوگند به صبحدم ... 


و به شبهاى دهگانه... 


و به زوج و فرد ... 


و به شب وقتى که پشت مى کند... 


آیا این سوگندها براى یک خردمند کافى نیست ؟


...


اما انسان چنین طبعى دارد که وقتى پروردگارش امتحانش کند و در محیط زندگیش ارجمندش کند و نعمتش بدهد گوید: پروردگارم ارجمندم کرده است... 


و اما چون امتحانش کند و روزى او را تنگ بسازد گوید: پروردگارم خوارم کرده است ... 


کلا بَل لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ... 


هرگز چنین نیست، (نه ارجمند نشانه گرامى بودن آدمى نزد خداست و نه فقر نشانه خوارى است، بلکه هر دو امتحان است تا معلوم شود چقدر مال را دوست مى دارید و معلوم شد آنقدر دوست مى دارید که ) شما براى یتیم حرمتى قائل نیستید!


وَ لا تحَضونَ عَلى طعَامِ الْمِسکِینِ...


و یکدیگر را بر اطعام مسکین تشویق نمى کنید...


وَ تَأْکلُونَ الترَاث أَکلاً لَّمًّا...


و ارث یتیم را مى بلعید...


وَ تحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا...


و مال را به مقدار افراط دوست مى دارید...


کلا إِذَا دُکَّتِ الاَرْض دَکًّا دَکًّا...


نه ، در روزى که زمین متلاشى شود...


وَ جَاءَ رَبُّک وَ الْمَلَک صفًّا صفًّا...


و ملائکه صف به صف امر پروردگارت را بیاورند...


وَ جِاى ءَ یَوْمَئذِ بجَهَنَّمَ یَوْمَئذٍ یَتَذَکرُ الانسنُ وَ أَنى لَهُ الذِّکْرَى...


و جهنم را حاضر سازند (مال ) دردى از شما را دوا نمى کند، در آن روز انسان همه چیز را مى فهمد اما چه وقت فهمیدن است ؟!


یَقُولُ یَلَیْتَنى قَدَّمْت لحِیَاتى...


مى گوید اى کاش براى امروز چیزى از پیش فرستاده بودم...


فَیَوْمَئذٍ لا یُعَذِّب عَذَابَهُ أَحَدٌ...


آرى عذاب آن روز آنچنان سخت است که هیچ کس دشمن خود را به چنان عذابى شکنجه نکرده...


...


یَأَیَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ... ارْجِعِى إِلى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً... فَادْخُلى فى عِبَدِى... وَ ادْخُلى جَنَّتى...


تو اى جان با ایمان... خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت باز گرد... و به صف بندگان من درآى... و به بهشت من در آى... 



* سوره مبارکه فجر


وَ الْفَجْرِ... وَ لَیَالٍ عَشرٍ... وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ... وَ الَّیْلِ إِذَا یَسرِ... هَلْ فى ذَلِک قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ... 


فَأَمَّا الانسنُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبى أَکْرَمَنِ...


وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبى أَهَنَنِ...



إِنَّ هَذِهِ تَذْکرَةٌ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ سبِیل...

سال نو مبارک باشد.

 

نمی دانم چه رازی دارد امسال... شادی غریبی در قلبم خانه کرده... 


دیشب به سوره مزمل رسیده ام...


بسم الله الرحمن الرحیم...


یا َأَیهَا الْمُزَّمِّلُ... اى جامه به خود پیچیده...


قُمِ الَّیْلَ إِلا قَلِیلاً... پاره اى از شب به جز اندکى از آن را بر خیر و زنده بدار...


نِّصفَهُ أَوِ انقُص مِنْهُ قَلِیلا ... یا نصف آن را و یا کمى کمتر از نصف را...


أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِیلا... و یا اندکى بر نصف بیفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان... 


انَّا سنُلْقِى عَلَیْک قَوْلاً ثَقِیلا... آماده باش که به زودى کلامى سنگین بر تو نازل مى کنیم...


إِنَّ نَاشِئَةَ الَّیْلِ هِىَ أَشدُّ وَطئاً وَ أَقْوَمُ قِیلا... و بهترین وسیله براى صفاى نفس و سخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا آن را پدید آورده...


إِنَّ لَک فى النهَارِ سبْحاً طوِیلا... چون تو در روز دوندگى و مشاغل بسیار دارى...


وَ اذْکُرِ اسمَ رَبِّک وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلا... و ذکر خدا را بگو و دست حاجت به سویش دراز کن...


رَب المَْشرِقِ وَ المَْغْرِبِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَاتخِذْهُ وَکِیلا... همان پروردگار مشرقها و مغربهاى عالم که بجز او معبودى نیست پس او را وکیل خود بگیر...


تک تک آیات فوق دریای عمیقی از معارف هستند، فَاتخِذْهُ وَکِیلاً... خداوند را وکیل خود قرار بده...  تا می رسم به این آیه:


وَ اصبرْ عَلى مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً... و در برابر زخم زبانهاى مشرکین صبر کن و اگر هم قهر مى کنى قهرى ملایم و خوشایند و سازنده بکن... واهجرهم هجرا جمیلا... 


چندین سال قبل بود... روانشناسی در تلویزیون درباره ارتباط مناسب با همسر می گفتند، که حتی اگر می خواهید با همسرتان قهر کنید این کار را به زیبایی انجام دهید... سعی کنید زیبایی و نیکویی را در رفتارتان بنشانید... خشمگین و اندوهگین شدن طبیعی است اما اجازه عصبانیت به خود ندهید... این حرفشان در ذهنم نشسته بود...


بندگان خاص خدای رحمان همه رفتارهایشان زیبا است حتی قهرشان، حتی صبرشان بر اندوه... چقدر این مفاهیم عمیق قران مهجور مانده اند... آنوقت در قالب روانشناسی خانواده بیان می شوند و کلی مخاطب نیز می یابند که چقدر روانشناسان حرف های جالب و زیبایی می زنند...


علامه در تفسیر المیزان در خصوص این آیات می گویند: از سیاق آیات استفاده شود که گویا آن جناب در مقابل دعوتش مورد استهزا و اذیت قرار گرفته، و براى خاطر خدا اندوهناک شده، و براى دفع غم و اندوه خود جامه اى به خود پیچیده تا لحظه اى استراحت کند، در این هنگام خطاب شده که اى جامه به خود پیچیده بر خیز، نماز شب بخوان و در برابر آنچه به تو مى گویند صبر کن، همانطور که به عموم مسلمانان سفارش کرده براى مقاوم شدن در برابر ناملایمات از صبر و نماز کمک بخواهند... خیلی زیباست... می شود در هنگام شب برای خود تکرارش کرد... ای پتو به خود پیچیده برخیز نماز شب بخوان...ای که از غم سر بر زانو نهاده ای بلند شو نماز شب بخوان....



ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیَّا

بسم الله الرحمن الرحیم...

 

ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیَّا... این آیات بیان رحمت پروردگار تو بر بنده خود زکریا است...

 

حضرت زکریا به سن پیری رسیده اند... همسرشان در جوانی نمی توانستند فرزندی به دنیا بیاورند و اکنون دیگر جای امیدی نیست... نمی دانم نامش را چه می توان گذاشت، حجب و حیا، تسلیم بودن محض در برابر خواست خداوند و قناعت به تقدیر او... سال ها گذشته و اینگونه برای داشتن فرزندی دعا نکرده باشند...

 

وجود مقدس حضرت مریم برای او مقدمه اشتیاقی بزرگ شده... با مشاهده عبودیت و خلوص او نسبت به خدای مهربان، آرزوی داشتن چنین فرزندی در قلبشان زبانه کشیده ... است داشتن فرزندی پاک همچو مریم...


داستان ظرافت های جالبی دارد... وفاداری و محبت ایشان نسبت به همسرشان... حتی این اشتیاق موجب نمی شود که فکر همسر دیگری به ذهنشان خطور کند... دعا می کنند برای داشتن فرزند از همسری که نازا و پیر است... مکالمه بسیار زیبایی است...


اى زکریا ما به تو مژده پسرى مى دهیم که نامش یحیى است و از پیش همنامى براى وى قرار نداده ایم... گفت: پروردگارا! چگونه باشد مرا پسرى با اینکه همسرم نازا است و خودم از پیرى به فرتوتى رسیده ام؟ ... گفت: پروردگار تو چنین است، و همو فرموده که این بر من آسان است، از پیش نیز تو را که چیزى نبودى خلق کرده ام [1]...

 

در آیه 90 سوره مبارکه انبیا زاویه ای دیگر از داستان بیان شده، دلیل این رحمت و آن وفاداری... پس اجابتش کردیم و یحیى را به او بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته کردیم چون آنان به کارهاى نیک همى شتافتند و ما را با امید و بیم همى خواندند و در قبال ما فروتن و خاشع بودند [2]...

 

 و اما حضرت یحیی..


(ما گفتیم) اى یحیى این کتاب را به جد و جهد تمام بگیر و در طفولیت او را حکمت و فرزانگى دادیم ...  و به او رحمت و محبت از ناحیه خود و پاکى (روح و عمل ) بخشیدیم، و او پرهیزکار بود ...  و با پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود... [3]


می دانید یکی از زیبایی های این داستان در چیست؟ در شباهت جالبی که حضرت یحیی و حضرت مسیح با یکدیگر دارند... آیاتی که در وصف این دو پیامبر آمده بسیار شبیه است... و در پایان سلامی از جانب خداوند که شنیدنش قلب را به تپش در می آورد...  وَ سلَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوت وَ یَوْمَ یُبْعَث حَیًّا... درود بر وى روزى که تولد یافت و روزى که مى میرد و روزى که زنده برانگیخته مى شود... این آیه دقیقا برای حضرت مسیح نیز ذکر شده تنها فاعل جمله متفاوت است و از زبان خود حضرت بیان شده...


رحمت پروردگارت اینگونه است...


[1] یَزَکرِیَّا إِنَّا نُبَشرُک بِغُلَمٍ اسمُهُ یحْیى لَمْ نجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سمِیًّا...قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً وَ قَدْ بَلَغْت مِنَ الْکبرِ عِتِیًّا... قَالَ کَذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلىَّ هَینٌ وَ قَدْ خَلَقْتُک مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَک شیْئاً


[2] فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعینَ..


[3] یَیَحْیى خُذِ الْکتَب بِقُوَّةٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الحُْکْمَ صبِیًّا... وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَوةً وَ کانَ تَقِیًّا... وَ بَرَّا بِوَلِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیًّا...