شخصیت حقیقی - شخصیت مجازی

اتفاقاً

-توی شبکه اجتماعی و بلاگ-

با اسم خودت باش

 

اگر دیدی بهت فشار می آید، احساس کردی محدود شدی،

دیگر مثل قبل خوش نمی گذشت،

بدان این فشار لازمت بود

 

تلک حدود الله

ولگردی

ذهن آدم، روی یک آدمی که حساس بشود، کاملاً خودکار، شروع می کند به تصویرسازی کردن.

وهم قوی به کار می افتد و آن تصویر را از هیچی پر و بال می دهد.

حالا این وسط هر چقدر داده ها از آن سوژه بیشتر باشد، تصویر واضح تر میشود و شکل می گیرد و تصور کامل می شود.

به خوبی و بدی هم ربطی ندارد؛ دست خودت نیست. کمی طول بکشد یکهو میبینی آن تصویر به هیچ ضرب و زوری از توی ذهنت نمی رود بیرون.

شیطان هم این وسط دست روی دست نمی گذارد که..

شاید باید قبل یک سری وبلاگ خوانی هایمان اوّل تکلیفمان را با نیت مان معلوم کنیم..

الگو؟

 

یک موقع هایی فکر کنیم،

به اینکه حضرت بانوی دو عالم (فدایشان شوم)

به خاطر مهمان نابینایی که آمده بود خانه شان،

کامل حجاب کردند؛

گفتند: او هم اگر نبیند، من که میبینم!

لازم نیست بگویم دل او فدایشان شوم کجا و دل ما کجا..

 

بیایید لا به لای حرکت تند انگشت هایمان روی حروف،

هی با خودمان بگوییم:

او هم اگر نبیند، من که میبینم..

 

رفیق!

یک موقع هایی

اسم مستعار

چاره نمی شود..

 

چرا شک؟

 

ادب؛

احترام؛

شخصیت؛

نزاکت؛

عُرف؛

مهربانی؛

خوش خلقی؛

زشت است؛

بد است؛

خوب است؛

...

 

* * *

 

با آن اخلاق نازنین اش،

با آن همه سفارشی که در اسلام شده بود،

با آن همه توی چشم بودنش،

باور بکنیم یا نکنیم،

مولا

به خانم ها ابتدا به سلام نمی کرد.

 

* * *

 

حالا ما سر گفتن و نگفتن چه چیزهایی با خودمان درگیری داریم!

 

 

پیش می آید

 

عادت کردن به صحبت با نامحرم

-به حساب اعتماد به نفس، یا تجربه، یا اجبار کاری، یا هر چه که بگذاری-

اولین بدی اش این است

که سختی اش را حس نمی کنیم،

که سر هر کلمه مان ترمز بزنیم و درست سبک و سنگین کنیم،

اضطراب نداریم در گردنه جمله بندی هایمان،

به لب پرتگاه راه رفتن عادت میکنیم...

فصل اوّل: طهارت

 

راست می گویند

وضو نگرفته،

نمی شود نشست سر سفره پسر دختر پیامبر (سلام خدا بر او باد)

توی این وانفسای دنیای مجازی

 

همّتی اگر هست، بسم الله: من وضو با تپش پنجره ها میگیرم

 

تکنولوژی در خدمت انسان!

 

به قول یک دوست:

جیمیل خیلی خوبه، حواسش به نوع برخورد تو با ایمیل ها هست. یهو به یه ایمیلی برچسب میزنه "مهم"، و در توضیح میگه: به خاطر برخورد خاص تو با این ایمیل!

 

عجیب است که خدا یک چیزهایی را چه طور یاد آدم می آورد...

 

قدر هر کس به اندازه قدر اراده اوست.

 

سر دوراهی کلیک کردن و نکردن

اندازه آدم ها معلوم میشود...

 

 

پ.ن. گاهی باید مدام برای خودمان روضه حرّ بخوانیم...

بی تعارف

 

فرقی نمی کند؛

گاهی لازم است

همان قدر که به دیدار نداشتن با یک آدمی حساسی

به نخواندن وبلاگش هم حساس باشی

همین؛

ضرورت

 

نظرش را می پرسی چون کار معطل نظر اوست،

یا چون می خواهی نظر «او» را بدانی؟

 

 

 

پ.ن. مرز بین حرف کاری و حرف شخصی گاهی خیلی باریک می شود؛ آنقدر که لازم می شود با ذره بین دقت کنی، روی عباراتت، روی جملاتت، روی نیت هایت..

دستورهای ابدی

 

«...هُو اَقرَبُ لِلتَقوی»

حرف های خدا جالب است

تقوا چیزیست که می توان فاصله را نسبت به آن سنجید؛

تقوا چیزیست که هر کسی می تواند فاصله با آن را بسنجد و بفهمد؛

تقوا چیزی ست که می توان به آن نزدیک شد؛

تقوا چیزیست که باید دائم به آن نزدیک تر شد..

 

تلک حدود الله

 

حتی اگر کارت خیلی گیر کرده،

اگر میبینی داری کم کم خودت را توجیه میکنی،

اگر میبینی دلت بهانه های مختلف می تراشد،

حواست باشد

 

"خداوند راه نجات می نمایاند

برای کسی که تقوا پیشه کند"... (طلاق:۳)

این روزها پلاس مثلاً

گرم گرفتن،

شوخی کردن،

تحویل گرفتن،

بگو بخند کردن،

تیکه انداختن،

ابراز احساسات کردن؛

بالاخره دوستی ها در دنیای مجازی هم امتداد دارند دیگر؛

و آدم ها هستند و دوستی هایشان..

تو مطمئناً جلوی نامحرم اینگونه سخن نمی گویی،

امّا گاهی صدها نامحرم اینگونه سخن گفتن تو را می بینند...

 

خدای دنیای واقعی همان خدای دنیای مجازی ست؟

اگر خودش را در جهان واقعی ببینی، یحتمل سرت را می اندازی پایین و عبور میکنی،

ولی اسمش را، نوشته اش، کامنت اش را، چراغ روشن اش را که در دنیای مجازی میبینی، چشمت تنگ تر می شود، خیره تر می شوی به مانیتور، شاید ضربان قلبت هم کمی بالاتر برود...

 

 لازم است اگر نمی رسی فلان کار را بکنی، توضیح بدهی که کلاس فلان داری، یا پروژه فلان دستت هست، یا اردوی فلان داری می روی؟

لازم است اگر فلان چیز را در کار ترجیح می دهی توضیح بدهی که سلیقه ات در موارد مختلف چیست؟

لازم است حتی اگر بدقول شدی، توضیح بدهی که چه اتفاقی برایت افتاد و چرا نرسیدی؟

 

خیلی وقت ها با یک جواب کوتاه و ساده هم کار راه می افتد. خیلی وقت ها لازم نیست دلیل حرفت را بگویی؛ دلیلی که گره خورده ب زندگی شخصی ات.

حواست باشد؛

همین!

 

و العـــاقـــبة للــــ...

 

یک وقت ها

سر دو راهی ها

باید به عاقبتت فکر کنی...

ان الانسان علی نفسه بصیرة 1

مطمئنی

که با ایمیل کارت راه نمی افتد

که چت می کنی؟

حالا

اگر

احوالپرسی

نکنی

چه می شود؟

و به مردان و زنان مومن بگو نگاه هایشان را فرو پوشند...

راستی

توی دنیای مجازی

چطور باید نگاه کرد؟

یک موقع هایی حواست نیست

که می آیی

فقط

که ببینی

یک نفر آن هست یانه؟

یک نفر پست گذاشته یا نه؟

یک نفر جواب داده یا نه؟