عطر خوش طبیعت





اگر گفتید تصویر بالا مربوط به چیه؟ البته فکر می کنم برای من کمی غریب بوده و احتمالا بقیه باهاش آشنایی بیشتری داشته باشند. 


تصویر فوق مربوط به دمنوشی است که هنگام صبحانه به جای چای صرف شد. اون برگ های زیبای سبز گیاه آویشن هستند. من واقعا از دیدنشون در کف لیوان لذت می بردم. آویشن برای سرماخوردگی خیلی مفیده و مصرفش در فصل سرما پیشنهاد می شه.


به دوستان توصیه می کنم صبح ها به جای چای یک لیوان دمنوش آویشن بنوشید. من که ارادت خاصی بهش پیدا کردم. دم کردنش هم خیلی راحته، 1 یا دو قاشق از گیاه خشکش را در لیوان بریزید، بعد روش آب جوش بریزید، بعد یک درپوش بر روی لیوان بگذارید خودش بعد از چند دقیقه دم می کشه و تصویری ازطبیعت در کف لیوانتون به یادگار می گذاره.البته مانند چای هم می شه دمش کرد.


پ.ن ۱: فردی برام نظر گذاشته بود که در این زمانه که همه دارن در لجن دست و پا می زنن تو داری از خواص آویشن می نویسی؟ نظرش را اشتباهی پاک کردم. حرف عجیبی بود.

 

پ.ن 2: از دست این تبلیغات بلاگ اسکای، دوستان اشتباهی روشون کلیک نکنید فکر می کنم ویروسی باشند. 


سفر به ماورای خود بینی و خود خواهی


"پس معنای خواب من این بوده است. پاشنکا دقیقا همان کسی است که من باید می بودم و نبودم. من برای مردم زندگی کردم، ولی خدا را بهانه کرده بودم، در حالی که او برای خدا زندگی می کند و مردم بهانه اویند. دادن یک لیوان آب به کسی، بدون انتظار هر گونه پاداشی، ارزشمند تر از تمام کارهای خیری است که من برای مردم کرده ام. بله، این یک عمل خدا پسندانه است. ولی آیا در هیچ کدام از کارهای من سهمی برای خدمت خالصانه به خداوند وجود نداشته است؟ چرا، وجود داشته، ولی آنها همه در پوششی از منیت بوده اند. برای همچو منی، که دارای منیت باشد، خدایی وجود ندارد. می روم تا او را بیابم..."


"کاتاسکی از این برخورد بسیار خوشنود شده بود، زیرا فهمیده بود قضاوت مردم درباره او دیگر برایش اهمیت ندارد. کاتاسکی هر قدر کمتر به عقیده دیگران اهمیت می داد، بیشتر خداوند را در وجود خویش احساس می کرد" 


دو پاراگراف فوق از کتاب پدر سرگی (سرگئی) لئو تولستوی آورده شده. پدر سرگی که اسمش کاتاسکی است، در جوانی ناگهان ارتش و نامزد زیباش که ندیمه ملکه بوده را رها می کند و به کلسیا می پیونده، در دوران کشیشی بسیار مشهور بوده و از نقاط مختلف برای گرفتن شفا به او مراجعه می کردند، اما پنهان از نظر همه او همیشه با خودش و درونش درگیره و خود را بزرگترین گناهکار می داند. دو پاراگراف فوق مربوط به انتهای داستان است که او کلیسا را رها کرده و خادم خداوند می شود.


این هفته بحث بر سر خود سازی بود. قرار شد شرط هایی برای خودمان قرار بدیم و بر طبق آن پیش بریم. فکر می کنم یکی از بهترین شرط ها تلاش برای بی ارزش شدن مسائل مادی و تایید سایر افراد و پیدا کردن خلوص در اعمالمان باشه. گرچه رسیدن به آن آسان نیست. برای خود من زمانی، این مسئله به نوعی اتفاق افتاد، اکثر افراد خانواده و دوستانم با تصمیمی که گرفته بودم مشکل داشتند و عمل کردن بر خلاف نظر و تایید دیگران برای هدف دیگری در من بسیار اثر گذار بود. در نامه های 16 ، 17 ، 18 و 19 کتاب رسائل استاد علامه کرباسچیان نیز به زیبایی این مورد شرح داده شده. 


"بعضى گمان مى‏کنند که اوّل باید حالت توحید و خلوص بیاید تا انسان از غم و افسردگى نجات پیدا کند؛ ولى مطلب کاملاً برعکس است. انسان باید ابتدا از مسائل مادّى بگذرد و سود و زیان در نظر او یکسان گردد تا روزنه‏اى از توحید و خلوص در قلب او باز شود. کسى که دلش از افکار پریشانِ مادّى مالامال است و ظرف روحش از غم‏ها و غصّه‏هاى جانکاه مملوّ است، امکان ندارد که با خدا ارتباط حقیقى پیدا کند. باید از تمام غم‏ها خالى شد تا غم او و فکر او در روح پیدا شود.

حافظ مى‏گوید:

چون غمت را نتوان یافت مگر در دلِ شاد
ما به امّید غمت، خاطرِ شادى طلبیم"


پ.ن ۱: درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست (وصیت نامه شهید چمران به امام موسی صدر).


پ.ن 2: چه خوب است که اگر می مانی برای خدا بمانی و اگر می روی نیز برای خدا بروی.

سندرم پیتر پن (Peter Pan Syndrome)



چند روز پیش اصطلاح سندرم پیتر پن را در دیالوگ های یک سریال شندیم. به دلیل علاقه خاصی که به داستان پیتر پن دارم، شنیدن سندرمی با این نام توجهم را جلب کرد. این سندرم در کتاب های معتبر روان شناسی پذیرفته نشده، اما به طور کلی مخاطبش افرادی هستند که تمایلی به بزرگ شدن و پذیرش مسئولیت ندارند.


من در تعریف واژه "بزرگسالی" همیشه مشکل داشتم. بزرگ شدن یعنی چی؟ در ذهنم، همیشه تصویری که در کتاب شازده کوچولو از "آدم بزرگ ها" نشان داده شده نقش می بنده. آیا بزرگ شدن به معنای توجه به اعداد و ارقام به جای احساسات و عواطفه؟ آیا آدم بزرگ ها افرادی هستند که همیشه سرشون شلوغه و این شلوغی حاصل از عجله ایست که در مسابقه دادن با بقیه آدم بزرگها بر سر مسائل بی اهمیت دارن؟


برای یافتن پاسخ به دنبال تعریف علمی آن گشتم، تنها تعریف مختصر و مفیدی که پیدا کردم از مالکوم نولز عنوان شده بود:


«هنگامی که فرد به مرحله‌ای از پختگی اجتماعی برسد که بتواند در جامعه مسئولیت بپذیرد میتوان او را بزرگسال دانست»


پاسخ نسبتا خوبی بود اما هنوز کامل نبود، در جستجو برای درک بهتر آن به مراحل رشد کودک انسانی از نظر اریکسون برخوردم. در این نظریه رشد روانی اجتماعی انسان در 8 مرحله بیان شده.


مرحله اول را اریکسون اعتماد در برابر بی اعتمادی نامیده، این حس اعتماد که بین تولد و یکسالگی ایجاد می شود وابستگی زیادی به فردی که از کودک پرستاری می کند دارد. گر این اعتماد در او ایجاد نشود باور ترس و ناسازگار و غیر قابل اعتماد بودن محیط در او شکل می گیرد.


در مراحل بعدی، ابتدا حس کنترل شخصی که موجب از بین رفتن احساس شرم و بی کفایتی می شود شکل گرفته، سپس در مرحله سوم این حس از طریق بازی ها و تعاملات اجتماعی رشد بیشتری پیدا کرده و بر احساس گناه حاصل از ناتوانی غلبه می کند، در مرحله چهارم که در بازه 5 تا 11 سالگی قرار می گیره، اگر کوشش های کودک از طرف والدین و معلمان مورد تشویق و هدایت قرار گیرند حس حقارت در او از بین خواهد رفت و البته در غیر اینصورت در توانایی های خود برای موفقیت دچار شک می شود.


دوران نوجوانی دوران هویت در برابر گم گشتگی است، حس استقلال، حاصل تشویق و پشتیبانی هایی است که کودک انسانی از طریق کاوشهای شخصی اش دریافت می کند.


اولین مرحله بزرگسالی از این نقطه آغاز می شود، زمانی که افراد به کشف روابط شخصی می پردازند و می توانند روابط متعهدانه و مطمئنی را ایجاد کنند. هر مرحله بر پایه مهارت های آیجاد شده در مراحل قبل بنا می شود. افرادی در این مرحله می توانند روابط صمیمانه ای ایجاد کنند که حس قوی هویت شخصی در آنها رشد کرده باشد و مراحل قبلی را تا حد خوبی گذرانده باشند. 


دو مرحله دیگر نیز فعالبت در برابر رکود و یکپارچگی در برابر ناامیدی بیان شده اند.


فکر می کنم حالا تعریف بزرگسالی برام مشخص تر شده باشه. برخی افراد در یکی از مراحل فوق متوقف می شون و یا اگر آن مرحله را به درستی طی نکنند، عوارضش در دوران بزرگسالی ظهور پیدا می کنه و در مسدولیت پذیری دچار اشکال می شوند. 

آیات ۲۷-۲۹ سوره مبارکه رعد


بسم الله الرحمن الرحیم


وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یهْدِى إِلَیْهِ مَنْ أَنَاب (27)


27- و آنها که کافر شدند مى گویند چرا آیه (و معجزه) اى از پروردگارش بر او نازل نشده است ؟ بگو خداوند هر کس را بخواهد گمراه ، و هر کس را که به سوى او باز گردد هدایت مى کند (کمبود در معجزه نیست لجاجت آنها مانع است ).



الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ تَطمَئنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئنُّ الْقُلُوب (28)


28 - آنها کسانى هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد!



الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ طوبى لَهُمْ وَ حُسنُ مَئَابٍ (29)


29 - آنها که ایمان آوردند، و عمل صالح انجام دادند پاکیزه ترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجامها.


...

از همه خوانندگان گرامی عذر می خواهم، نمی دانم چرا همش یک مطلب را می گذارم و بعد برش می دارم. فکر می کنم مشکل اعتماد به نفس پیدا کردم!! انشالله مطلبی را که حذف کردم در آینده نزدیک دوباره می گذارمش.

لطفا مسائل را اینقدر پیچیده نکنید!!


امروز در راه برگشت از دانشگاه با یکی از دوستانم در مورد برخی از ویژگی های خانم ها صحبت می کردیم. موضوعی که با وجود چندان مستدل نبودنش، شاید ارزش به اشتراک گذاشتن را داشته باشه. فکر می کنم این مشکل برای خیلی از آقایون پیش آمده باشه که معنی برخی جملات و یا عکس العمل های خانم ها را متوجه نشده اند. این عکس العمل ها می توانند ابراز ناراحتی و دلخوری ناگهانی و یا حالت های شدیدتری باشند.  این شرایط در بیشتر اوقات هم برای خانم ها مشکل زاست و هم برای آقایون.


دید جزیی نگر خانم ها موجب می شود که در رفتار دیگران دقت بیشتری داشته باشند و این جزئیات را در ذهنشان نگه می دارند. سپس بر مبنای این اطلاعات، دست به تحلیل و نتیجه گیری می زنند. حال اگر رفتار دیگری تایید کننده حکم استخراجی ببینند معمولا عکس العمل نشان می دهند. گاهی این عکس العمل ها خودشان جنبه آزمایشی دارند و در جهت حصول اطمینان بیشتر است.


نتایج صحبت های من و نگار چند توصیه بود.

1-خانم ها بهتر است بدانند که مردها اصلا اینقدر پیچیده فکر نمی کنند و در تحلیل هاشون سعی کنند تا آنجا که می توانند مسائل را ساده تر در نظر بگیرند.


2- کمی واضح تر منظورشان رابیان کنند و به اشتباه این برخورد رمز آمیز را به حساب غرور نگذارند، غرور به این صورت اصلا ویژگی مثبتی نیست.


چند توصیه هم برای آقایون داشتیم:

1- به خانم ها دروغ نگید چون به احتمال بالای 95 درصد متوجه این مساله خواهند شد و در فرآیند کشف و اثباتش هر دو اذیت می شوید. 


2- خانم ها احساسات بسیار قوی دارند، سعی نکنید بهشون ثابت کنید که در دریافت های احساسی اشتباه کردند، احتمال اینکه قانع شوند بسیار کم است و این رفتار شما را به نوعی  به زیر سوال بردن درک و شعورشان برداشت می کنند. به عنوان مثال تحقیقات نشان داده که خانم ها فقط از روی عکس و یا صدای فردی می توانند تشخیص بدهند که آیا این فرد برای زندگی مناسب است یانه. البته گاهی هم اشتباه می کنند اما درصدش بسیار کم است.


3- جمله "چی بگم" و یا" خب من حالا چکار باید بکنم" را تا آنجا که می توانید استفاده نکنید. معنی اش برای خانم ها اینست که حرفی برای گفتن ندارم و فقط به اصرار شما دارم صحبت را ادامه می دم. 

 

4- یکی از بهترین کارها اینست که بر پیچیدگی مسائل در ذهن خانم ها نیافزایید. مواردی مانند اینکه اینها همه فیلم بود فقط موجب سردرگمی انها می شود. منظور این نیست که همه حقیقت را بیان کنید، اما تا آنجا که می شود متغیر های جدید و نادرست وارد مساله نکنید.


5- اگر می خواهید به ارتباطی پایان دهید  لطفا به سراغ جمله من لیاقت تو را ندارم نروید، اکثر خانم ها این جمله را بهانه ای بیش نمی دانند و پشت آن دلایل پنهان دیگری حس می کنند.  اگر دلیل واقعی این نیست، فکر می کنم با ذکر دلیل اصلی نتیجه بهتری حاصل شود. اگر آن را بازگو نکنید آنها همچنان با این جمله قانع نمی شوند و در ذهن خودشان و با دید بسیار بدبینانه به جستجوی دلیل می پردازند. به عنوان مثال اگر دلایلتان اینست که الان آمادگی روحی و روانی لازم برای این ارتباط را ندارید و هنوز در زندگی تکلیفتان مشخص نشده و یا حتی اگر این فرد، فرد مورد نظر شما نیست، به راحتی بیانش کنید (البته این نظر را من از چند نفر از دوستانم شنیدم و ممکنه در مورد برخی از خانم ها درست جواب نده). انشاالله بر آن وقعی می نهند.


6- توصیه پایانی، وقتی با چنین عکس العمل هایی مواجه می شوید لطفا وحشت زده نشید! این اتفاق مهره آخر یک دومینو است که از مدتی قبل شروع به فرو ریختن کرده. هر کدام از مواردی که در بالا ذکر شد می تواند یکی از مهره های قبلی آن باشد. اگر می توانید ریشه هایش را بیابید اگر هم نمی شود اکیدا از گفتن جمله هایی با قید های "باز" و "دوباره"، مانند باز چه اتفاقی افتاده، خودداری کنید. می توانید هم صادقانه بیان کنید که متوجه موضوع نمی شوید. 


امیدوارم بتوانیم بیشتر به هم اعتماد کنیم و در تحلیل هامون نسبت به هم بدگمان نباشیم. خیلی وقت ها دلیل اصلی اینکه فردی برخی چیزها را پنهان می کنه از سر خیرخواهی است. اما هنگامیکه طرف مقابل به موضوع پی می برد، اینکار اثر خودش را از دست داده و موجب بر هم ریختگی بیشتر اوضاع می شود. متنم شبیه مطالبی که در سایت های سرگرمی می گذارند شد فقط چند تا قلب کم داره :)


پ.ن 1: از دوستان درخواست می کنم نظرشان را درباره مواردی که ذکر شد بیان کنند، اینها نظرات شخصی من و نگار بود و به همین دلیل تمایل زیادی برای بررسی صحت و یا اشتباه بودنشان وجود دارد.