اهمیت اصلاح فرهنگی

علاج مشکلات این کشور را چیز دیگری جز اصلاح فرهنگی نمی تواند بکند. ما یک تصحیح فرهنگی لازم داریم.


قدم اول برای اصلاح...


یک مرکز بینای هوشیار نگاه کند و ببیند مشکلات فرهنگی جامعه چیست... به مشکلات کوتاه مدت هم توجه نکند... مثلا فرض بفرمایید - به عنوان مثال ذکر می کنم- ما ذهنمان به مشکلات جوانان می رود؛ البته مشکلات جوانان غالبا جزو مقوله های فرهنگی است اما جزو کارهای بلند مدت نیست. خلقیات جامعه به مراتب مهمتر از این است که مثلا ما فکر اوقات فراغت جوانان باشیم.... منظور اینست که در زمینه های فرهنگی بایستی یک دید وسیعی را مورد توجه قرار داد...


(به گمانم خیلی خوب است که این هوشیاری را اول نسبت به خودمان داشته باشیم... فرهنگ خودمان را به عنوان عضو کوچکی از جامعه با فرهنگ اسلامی بسنجیم، ببینیم که چه اشکالاتی در درون فکرمان هست ... البته این کار نیازمند شناخت صحیح فرهنگ اسلامی است... این نکته دید وسیع داشتن هم خیلی نکته مهمی است!!)


مشکلات فرهنگی صعب العلاج است... اگر واقعا یک ضایعه فرهنگی در کشوری به وجود بیاید این چیزی نیست که آسان بشود آن را برطرف کرد، سالها طول می شکد و تلاش زیادی لازم است.


یک فرصت استثنایی به دست این کشور و این ملت آمد و آن انقلاب بود..... انقلاب یک فرصت طلایی را در اختیار این ملت گذاشت که مشکلات فرهنگی خودش را اصلاح کند؛ یعنی در واقع یک جا به جایی های عظیم فرهنگی، یک تکانهای شدید و زمین لرزه های فرهنگی به وجود آمد...


ممکن است خود ما در اوایل انقلاب قصورهایی داشته باشیم، شاید اگر آن وقت فرصت کاری اجازه می داد و می توانستیم در مورد مسائل درست فکر کنیم و با برنامه ریزی کار کنیم، برای رفع مشکلات فکری به وجود آمده در طول قرنها در این کشور، از آن فرصت ها خیلی استفاده می شد... آن فرصت ها از ما گرفته شد... اما الان هنوز فرصت هست؛ یعنی خوشبختانه هنوز روحیه و آمادگی انقلاب در این کشور وجود دارد و امیدواریم که همواره وجود داشته باشد.


اشکال ضایعات فرهنگی این است که زود فهمیده نمی شوند... مسائل فرهنگی در دراز مدت اثر می کند و دیر فهمیده می شود....


* اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 75/9/2

جهاد فرهنگی

جهاد فرهنگی...


نام کتابی است که خانم حسینی برایم فرستاده اند.


یک جبهه جنگ را فرض بفرمایید که یک مجموعه سرباز، با فداکاری و با قدرت تصمیم می جنگند؛ مثل جنگی که ما هشت سال در جبهه داشتیم. در آن زمان از هر کدام علت مبارزه را می پرسیدی می گفت: "وظیفه من است. امام گفتند، دستور دینی من است. دشمن به کشور من تجاوز کرده، مرزها و ناموس مرا تهدید می کند؛ ما ملت زنده ای هستیم و باید از خودمان دفاع کنیم".


او مجموعه ای از باورهای ذهنی را برای شما در میان می گذارد که اعتقاد به خدا، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به شهادت، اعتقاد به دستور امام و اعتقاد به اینکه من ملتی هستم که باید از خود دفاع کنم در آن هست. این اعتقادات موجب شده تا این جوان از همه چیز بگذرد و جان خودش را به خطر بیاندازد.


حال اگر در همین حالی که این جوان در این میدان می جنگد، یک نفر بیاید، بنا کند در این باورها خدشه وارد کردن و مثلا بگوید: "این که شما می گویید این دشمن متجاوز است، چه تجاوزی است؟ ما اول حمله کردیم". شروع کند در ذهنیت او رخنه کند و اعتقاد او را به متجاوز بودن این دشمن و به فضیلت و ارزش شهادت تضعیف کند؛ خوب شما می بینید این جوان مومن آماده که مثل گلوله ی سوزانی به سمت سینه دشمن حرکت می کرد، با این تبدیل باورها تبدیل به چه می شود؟ همین آدم، با همین شخصیت، با همان استعداد، با همان قدرت بدنی، با همان هوش و توان ذهنی، با تبدیل محتوای ذهنی خودش، از یک موجود فعال و پیشرو اثرگذار، تبدیل به یک موجود منفعل منهزم می شود.


"مداد العلماء افضل من دماء الشهداء" معنایش این است. این نقش فرهنگ است. 


عده ای خیال می کنند که ما وقتی به تهاجم فرهنگی غرب حمله می کنیم، فقط مساله مان این است که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده... این فرعی است... اصل قضیه آنست که داخل خانه هاست و از مجامع جوانان سرچشمه می گیرد....آن که آشکار نیست... جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتی و لذت را دور انداختند، رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقام می گیرد. انتقامش چیست؟ انتقام دشمن اینست که جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم کند. پول خرج می کنند، عکس مبتذل چاپ می کنند و مجانی بین جوانان منتشر می کنند... این هجوم یک مهاجم است... هدف تهاجم فرهنگی دشمن اینست که ذهن مردم را عوض کند، از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه نا امید سازد. 


جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در ذهن ها و دل های مردم...


* این کتاب مجموعه سخنرانی های آقای خامنه ای است با محوریت فرهنگ


خط قرمز!

چند وقتی است که در خصوص این مطلب با خانم حسینی گفتگو می کنیم...موضوع بر می گردد به حدود روابط خانم ها و آقایان به خصوص در فضای مجازی... لینک این وبلاگ را برایم فرستاده بودند:


http://mahzar-haq.blogfa.com


روابط خانم ها و آقایان از آن موضوعات چالش برانگیزی است که به گمانم اکثرمان با آن دست به گریبانیم و محتاج الگویی مناسب برایش. خود من از نوشتن این وبلاگ گرفته تا روابط کاری و خانوادگی با کلی مشکل مواجهم... بارها دچارسوال و تردید شدم که چه لزومی دارد از حال و احوالات درونی ام بر تابلویی بنویسم که خواننده اش آقایان هم هستند... و یا شوخی کردن در مطلب و احوالپرسی گرم با خانم ها در بخش نظرات می تواند نشان از بی تقوایی داشته باشد...

امروز یک نکته جالبی را در این خصوص فهمیدم... اگر خانم یا آقایی به دیگران نشان دهد که برخی حدود برایش مهم است، طرف مقابل هم بیشتر ملزم به رعایت می شود... یک هنر خاصی می طلبد این موضوع که هم موجب وهن اسلام نشوی و هم حرمت  ها را حفظ کنی... مثلا در شرکت ما کاملا پذیرفته شده که برخی از آقایان وقتی شما را می بینند سلام نمی کنند... احوالپرسی هم همینطور... اصلا شما خودتان هم رویتان نمی شود به آنها سلام کنید و احساس می کنید با این کار در حقشان جفا کرده اید نه لطف... اما افرادی که چنین سخت گیری هایی ندارند مقدمه خطای دیگران را هم فراهم می کنند... در فضای مجازی هم همینطور... می توان خیلی خیلی راحت زمینه ساز خطای دیگران شد...

بحث کاملا چالشی است... نظر را فراموش نکنید...