دوست دارید در آسمان شناخته شده باشید یا در زمین؟


بدانید آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمان معروف و بنامند و در زمین ناشناخته و گمنام...


ای مردم چشم به راه حوادث آینده باشید...


حوادثی چون پشت کردن امورتان و گسستن پیوندهایتان و روی کار آمدن خردسالانتان...


این حوادث زمانی روی خواهد داد که وارد ساختن ضربت شمشیر بر مومن آسان تر از به دست آوردن یک درهم حلال باشد...


زمانی که اجر کسی که می گیرد بیش از اجر کسی است که می بخشد...


روزگاری که مست می شوید اما نه از نوشیدن شراب، بلکه از فراوانی نعمت و عیش و نوش...


روزگاری که سوگند می خورید بی آنکه ضرورتی باشد و دروغ می گویید بی آنکه در فشار باشید...


هنگامی که بلا شما را بگزد آنسان که جهاز نامناسب کوهان شتر را می گزد... آه که این رنج چه اندازه بلند مدت و امید رهایی از آن چقدر دور از انتظار است...


ای مردم مهار این شتر فتنه را که بار وزر و وبال بر پشت دارد رها کنید و از گرد امام خود پراکنده نشوید که سرانجام خود را نکوهش خواهید کرد.


خود را در آتش فتنه ای که به شما روی آورده نیافکنید  و از راه های فتنه بازآیید و جاده را برای آن خالی گذارید...


به جان خود سوگند این فتنه ایست که مومن در آتش آن هلاک می شود ولی نامسلمان از آن آسیب نمی بیند...


داستان من در میان شما داستان چراغی است که در تاریکی نورافشانی می کند، تا کسی که در تاریکی وارد می شود از پرتوی انوار آن روشنایی جوید... 


*خطبه 187 نهج البلاغه...


پ.ن: یا حجه الله علی خلقه... 



نظرات 3 + ارسال نظر
میعاد سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:09

من هم می خوانم .
از دور دعاگوی وجود شریفتان

:) دلتنگتان هستیم.

چه عالی! پس می تونیم کلی در موردش صحبت کنیم.

در مورد اینکه نگرش مبتنی بر دنیا چه تفاوتی با نگرش مبتنی بر آخرت دارد.

قاف چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:38 http://www.qoroobeqaaf.blogsky.com

سلام
چقدر این عکس به وجودم چسبید ... خییلی!
دوست دارم آنان که در آسمان شناخته شده اند و تازگی دعوتم کردند تا کشفشان کنم رهایم نکنند ... در آسمان و زمین

یا علی

سلام

:) خوش آمدید.

حسینی جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 18:12

سلام و عرض ادب.
فتنه ای که امام میگم چیه؟

روی کار آمدن فرزندانتان...
این قسمتش به نظرم بسیار مخوف بود. احساس میکنم یک جاهایی میبینم این اتفاق را.
و الان که این تعبیر را شنیدم بیشتر احساس میکنم این درد را.
مصیبتی که دو پایه دارد، کودکان دور از اسلام کامل و بزرگان دور از اسلام کامل.
چیزی که باعث شود کوچکی مسیر بزرگی را نادیده بگیرد و خود را صاحب و برتر در کار بداند... شاید!

گستتن پیوندهایتان!
میگفت مدت هاست که پیوندهای بی مغز را به امید پرمغز شدنش تحمل میکنم... و کیست که نداند گاه غرق همین بی مغزهایش میشوم و این همان اتفاق بد است که نباید رخ میداد.

البته فکر میکنم تفسیر وزین تری باید داشته باشد.

زمانی که اجر کسی که می گیرد بیش از اجر کسی است که می بخشد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد