مستند سگ آبی


پنج شنبه شب بود که در تلویزیون مستندی دیدم به نام مستند سگ آبی. دوست داشتم بدانم که داستانش واقعی است یا اندکی در آن دخل و تصرف کرده اند.


به معنای واقعی کلمه متحیر شده بودم!! قدرت و زیبایی خداوند را می شد در دل این داستان دید... حقیقتا روابط حیوانی به تصویر کشیده شده تحسین برانگیز بودند... مهارت های سگ آبی در سد سازی... نحوه ابراز محبتشان... دوستی که بین گونه های مختلف حیوانات بود و تا گرسنه نبودند با هم کاری نداشتند...


قهرمان داستان ما یک سگ آبی کوچک بود که بر حسب اتفاق از خانه شان دور افتاد... خرسی از روی سدشان عبور کرد و سنگینی وزنش موجب خرابی آن شد... این بچه شیطان هم تا به نزدیکی حفره ایجاد شده رفت، جریان تند آب او را با خود برد... 


در انتهای رودخانه، راه خانه را گم کرد و شب را در جنگل سرگردان بود... توانست از دست گرگها فرار کند و  کنار مارها و قورباغه ها در تنه درختی شب را به صبح رساند...


کمی بعد به کلبه سگ آبی پیری رسید... تا خانه ای آشنا دید دوید داخلش... جالب اینجا بود که سگ آبی پیر، هیچ مانعش نشد. البته زیاد هم محلش نمی گذاشت و آرام رفت داخل کلبه و نشست کنارش... کمی بعد شدند رفیق گرمابه و گلستان... ماجرا تا آنچا پیش رفت که یکبار جانش را از دست گرگ ها نجات داد و باهم به سمت بالای رودخانه، محلی که در آن متولد شده بود بازگشتند...


شاید به نظر شبیه قصه برسد اما تصاویر بسیار واقعی بودند!


طبیعت را دوست دارم... جلوه ای است از عظمت خداوند... طبیعتی که سهم ما از آن شده گربه ها و کلاغ ها... آسمانی که باید به زحمت از بین جماعت ساختمان گوشه ای از آن را غنیمت گیریم... طفلکی ما شهرنشین های اسیر دود و سیمان و آهن...


به طبیعت که نگاه می کنم برایم درس های جالبی دارد... مثلا الگوهای جالبی از کار گروهی می بینم... مستندی دیگر بود که همکاری گرگ ها و خرس ها را در شکار نشان می داد... اینکه چگونه از توانمندی های یکدیگر استفاده می کنند...


خیلی دوست دارم مفهوم کار گروهی در جامعه رواج پیدا کند... اینکه تنها به منافع خود نیاندیشیم و برای دیگر سهمی در روزگار خود قرار دهیم... بدانیم خروجی با مشورت و همکاری بهتر خواهد شد...



نظرات 7 + ارسال نظر
حسینی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:08

حاج آقا می گفتند هرکس وارد وادی ای شده، اون که رفته در زندگی مورچه ها تحقیقات کرده سالیان و .... دلش می خواد بپرسته
این ماییم که چون فاصله داریم سم برمیداریم و توی خونه هامون میریزیم روی مورچه ها

میگفتند حقیقتش اینه بین ما با قرآن هم فاصله افتاده،
و عده ای استفاده کردند و در این فاصله قرار دادند خود را

اینکه دشمنان ما زیاد به قرآن کاری ندارند،
(نه این شبهه افکنی ها نه، اینکه نزدیک نمیشوند به دنیای قرآن به تعبیری ...)
برای این است که خودشان می دادند چه خبر است.

خانوم حاج آقا،
که شبای چهارشنبه معمولاً شب ها هستند با بچه ها تا صبح،
جوان هستند و بسیار خوش رفتار و باز به عبارتی.
پیرو ورود سوسک محترمی به محل اسکان،
پتو و بالش را برداشتند و به محل دیگری نقل مکان کردند،
قبل ترش میگفتند من توی خونه خودم جای سم از پماد هایی استفاده میکنم که سوسک ها را تشنه می کند و سمت لوله های آب می برد جای وسط خانه :)

------

http://naghashefaghir.blogfa.com/post/57
اول که این پست را دیدم به نظرم جالب نیومد، کمی که در ساختار برگ دقیق شدم، ....
ما اختیار داریم و باید پای اختیارمان بایستیم، هزینه اش را بدهیم و چه تلخ آن زمان هایی که از آن استفاده نمیکنیم.

حیوانات یا دیگر مخلوقات و فرشته ها، که اختیار را ندارند، وقتی نزدیکشان میشویم اینطور حیران میشویم.
وااای بر انسان هایی که بازماندند از قافله حیوانات حتی...

M.M یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:01

سلام
توی خانه ما معمولا دو برنامه زیاد طرفدار دارد یکی برنامه کودک یکی حیات وحش!دی
زندگی هر چه ریزتر هم بشود زیباتر می شود و مهمتر این که اگر پیرو نظم دقیق این مجموعه نباشی نا هنجاری به وجود میاید که نمیشود چاره ای برایش اندیشید و دیگر اعضای مجموعه را هم درگیر می کند. اینجاست که میبینی چقدر دیگران و خودت به عنوان دیگری مهم هستی
دعایمان کن

حسینی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:07

یه حرکت جالب دیگر هم من بگم،
یک سری خرمالو توی حیاط خلوت گذاشته بودیم.
چند تا پرنده کوچولو راه پیدا کرده بودن و می اومدن داخل.
از کنار هر کدومش یه ذره می خوردن و میرفتن :)

نکته جالبش اینجا بود که بسیار خوش سلیقه تشریف داشتن و اونایی که خودشون ازش خورده بودن را دوباره نمیخوردن،
باید همه خرمالوهای سینی را مستفیذ میکردن.
تکراری، ابداً!

گاهی که چندان نمیتونم سیستم این موجودات را درک کنم، ذهنم فلاش بک میخوره به همین مفهومی که در پست مطرح شده..

مثل اون شب ماهی ها را که تماشا میکردیم.
یک نوع آگاه نبودنی که ابهت در ذهن و دل ایجاد میکنه...

میعاد دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:05

فبأی آلائ ربک تکذبان ؟!؟

به این فکر افتادم که سوره ی الرحمن هم سناریوی جالبی داره .

Mojtaba جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:36

سلام، منم این مستند رو دیدم واقعا شگفت انگیز بود، در مورد واقعی بودنش شک دارم ولی خیلی جالب بود، ممنون میشم اگه اطلاعی از اسمش یا واقعی بودنش یا لینک دانلودش پیدا کردین رو وبلاگتون بذارین!

گرگ سیاه چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 04:41

کسی میدونه. مستند سگ آبی که پنجشنبه عید نوروز چند سال پیش از شبکه چهار پخش شد. یه سال میزنم نمیاره. داستان سگ آبی کوچک که خرس لونشو خراب میکنه و بعد ماجراها. حمله گرگ به سگ آبی. دوستی سگ آبی پیر با این سگ آبی کوچگ. ممنون اگه مستند رو پیدا کنید

گرگ سیاه سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 05:44

چرا هرچی،هر عنوانی،میزنم،مستند رو نمیاره؟اطفا راهنمایی کنید.خیلی تلاش کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد