ان الله مع الصابرین...

گوشه ای به انتظار نشسته، به انتظار شکستن... همانند مامور شکنجه ای که از هر تکنیکی برای به زانو در آوردن طرف استفاده می کند... هر روز فریب تازه ای آغاز می کند...


اگر زانوان سست شوند و زبان به گلایه گشوده شود، پیروز است و حاصلش می شود ننگی بر پیشانی و کوله بار حسرت...


چقدر راه است تا رسیدن به دیاری که خواسته ای در قلب نباشد به جز رضای او... چقدر راه است تا عبد او شدن...


به اندازه مویی است فاصله میان سقوط و صعود...


روزهای غریبی است... روزهای نعمت بزرگی که ترس ناسپاسی اش می رود...