کل یوم عاشورا... کل الارض کربلا...

کل یوم العاشورا... کل الارض الکربلا...


اینجا کربلاست، روز عاشورا... روز تشخیص خبیث از طیب... روز آزمون بزرگ الهی...


به اطراف که بنگری، مثل این عکس های پانارومای 360 درجه، چند گروه را می بینی...


عده ای اینطرف میدان ایستاده اند...


گرچه یک لباس پوشیده و زیر یک پرچم ایستاده اند اما با هم تفاوت دارند..


گروه اول... خود به امام نامه نوشته و دعوتشان کردند... همانهایی که برایشان نوشته بودند میوه ها رسیده و هنگام چیدن آنهاست... شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث... بندگان دنیا که با سکه های ابن زیاد به راحتی تغییر جهت دادند... منافقانی که از ابتدا هم دلشان با امام نبود و تنها به امید مال و مقام سرگرم نامه نگاری شده بودند...


کمی آنطرف تر در سیاهی لشگر، جماعت نادان و حزب بادی را می بینی که هر گروهی قدرتمندتر باشد و احتمال سیر کردن شکمشان بیشتر، پشت سر او جمع می شوند... حتی اگر بهای این لقمه ها خون نوه پیامبر (ص) باشد...گروهی که اسلام را نشناخته و درک نکرده اند... جماعت عوام زده نادان...


و اما از همه تلخ تر... گروهی از خواص که سرنوشتان عجیب مایه عبرت است... شمری که در صفین شمشیر زده، عمر بن سعد فرزند یار بزرگ پیامبر (ص)... نسل دومی های اسلام که در اثر دنیا خواهی و سکه هایی که در زمان خلفا به جیب خود و پدارانشان سرازیر شد دچار چنین عاقبتی شدند...


سرت را بچرخان، بالای تپه گروهی از محبان امام ایستاده اند، نظاره می کنند و می گریند... می گریند و از خداوند می خواهند که حسین (ع) را یاری کند... تماشاگرانی که بندهای دنیا و حب آن رفتاری اینچنین عجیب را برایشان رقم زده... حاضر به فدای جان نیستند و در گمانشان بر مظلومیت او و خاندانش می گریند...


آن دور ها... عقب تر از کربلا... چند نفر را می بینی که جا ماندنگان جاودانه تاریخ اند، امام خود به دیدارشان رفت و آنها را به برترین کارزار هستی خواند، اما نیامدند... برای چند روز زندگی بیشتر در این دنیا، از قافله جا ماندند...


حال می رسیم به مرکز تصویر، به جاودانه ترین کاروان تاریخ... برخی از مدینه با امام آمده اند و عده ای از کوفه خود را رسانده اند... مردان میدان های بزرگ و این میدان که از همه عظیم تراست، تنها پای خودشان در میان نیست با همه اعضای خانواده به میدان آمده و می دانند عاقبتشان اسیری است و فروخته شدن در بازار بردگان... اگر اهلشان در خانه بمانند نیز از گزند بنی امیه در امان نیستند... اشتیاقشان به مرگ و شهادت در راه خدا وصف ناپذیر است...


تعدادی را نیز امام خود خوانده و آنها لبیک گفته اند این دعوت را... این خاندان چنین بنده نواز است و مهربان... فردی را جا نمی گذارند...یارانی که امام بارها می آزمایدشان... شب تاریک است، اینان تنها در پی من هستند، از تاریکی شب استفاده کنید و بگریزید... پاسخ می دهند حمد می کنیم خداوندی را که ما را مشرف کرده است به این کرامت که با تو شهید شویم...


هر روز عاشورا و هر زمینی کربلا است...


این تصویر و دسته بندی هایش در بطن تاریخ تکرار می شوند... هر روز تکرار می شود... حال می خواهی جزو کدام جناح باشی؟... افق نگاهت به چه دوخته شده، به زمین یا به آسمان؟... همین امروز، همین ساعت می توانی لباس رزم بر تن کنی و شتابان لبیک گویی و یا...


پای بسیاری از محبان را بندهای دنیا بست...


* وبلاگ را با نام خودم می نویسم... می خواهم دیگر با نام کامل بنویسم..



نظرات 1 + ارسال نظر
حسینی یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 17:16

اولین سفری که جنوب رفتیم، ورودی بودیم، تیپ سوالامون این بود که الان وظیفه چیه، الان باید چی کار کنیم؟ قبول که کل ارض کربلا، زمین ما الان چیست؟

یادم هست بالاخره بچه های سال بالایی جایی طاقتشون تموم شد و گفتن ببینید بچه ها، این مدل سوالات کلیشه ای را نپرسید و مباحث دقیق تر و مفیدتر از مدعوینی بپرسید که ممکنه بعداً راحت پیداشون نکنید.

الان که این همه سال گذشته، باز هم همان سوال کلیشه ای را دارم، شما برایش جواب خوبی ندارید؟

تا اینجایش را همان سپاه نامه نوشته هم موافق بودند، لابد وسط میدان است که امتحان شکل میگیرد.

حرف بچه های سال بالایی تون را قبول دارم تا حدی. گرچه این سوالات را کلیشه ای نمی دانم، به نظرم پایه ای هستند نه کلیشه ای.

دقیق تر می شود نقشه راه را یافتن.

اینکه چه ملزوماتی نیاز است و مسیر از چه منزلگاه هایی می گذرد

می شود برایش چند آیتم پیشنهاد داد ولی به گمانم اول باید جهت قطب نما را تنظیم کرد. بعد چاله های راه را شناخت... دنیا طلبی... مال حرام... جهالت... ترک امر معروف و نهی از منکر... نداشتن برنامه مشخص روزانه...

بعد می توان کوله بار را پر کرد... از مفاهیمی همچون مهدویت... بحث عبد حاج آقا پناهیان... چهل حدیث امام... تشکیل گروهی که در مسیر همراه باشند و همگام... خلاصه می توان حسابی این برنامه را دقیق و جزیی تدوین کرد..

به گمان من آن سپاه نامه نوشته بیش از هر چیز درگیر دنیا طلبی شده بودند و شرک به خدای مهربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد