امروز یکی از دوستان عزیز ما تذکراتی در خصوص مطلب قبل دادند که من را بر آن داشت اشتباهات پیش آمده را جبران کنم.
نکته اول اینکه قصد ما از نوشتن مطلب فقط تعریف از جای جدید و احیانا پز دادن نبود. می خواستم تصویری از فضایی اینچنینی و اثراتش در ذهن خواننده ایجاد کنم تا انگیزه ای شود برای تلاش در این مسیر. نکته دوم هم اگر گفتم استخدامش سخت است در واقع چندین دلیل داشت. مثلا به دلیل نوپا بودن شرکت در رشته های محدودی نیرو می گیرد و روی دانشگاه محل تحصیل تاکید خاصی دارند. اگر شرکت توسعه یابد مطمئنا از این محدودیت هایی که در حال حاضر با آنها مواجه است کاسته می شود.
ببخشید اگر نتوانستم آنچه در ذهن داشتم را به درستی بیان کنم...
هر چند طرف صحبت من نیستم فقط برای اینکه - با احتمال کم البته - ذهنیتی پیش نیاد :
خود بنده صبح از نظری که داده بودم ناراحت بودم چون همانطور که در هنگام عصبانیت نباید نظر داد به نظرم وقت نشاط بیش از حد هم همینطور هست . و اون لحن مزاح اثر همین نشاط و شادی بود که خب درست نبود
-------------------
پ.ن 1:
اینم محض ریا بگم که با اینکه از شرایط محیط کار زیاد راضی نیستم ولی واقعا بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم که بهتر شدن محیط می تونه مسکن باشه -و من هم دنبالش هستم- ولی برای یک مسلمان شرایط عزت مندی در کار آزاد بیشتر فراهم هست تا هر نوع رابطه استخدامی و به شخصه می بینم که بعضی وقت ها نگه داشتن بعضی روابط و منافعم -و حتی کمتر- جلوی دینم قرار می گیره و ...
بقول آقای بازارگان انحراف یک روند و یک شبه اتفاق نمی افته
و من الله توفیق
پ.ن 2 : تو یکی از این کتاب های نکته و ... خونده بودم که اغلب بزرگان دین زندگیشون به نحوی از کشاورزی و زمین تامین میشده