الهم وفقنا لما تحب و ترضی ...

 دومین بار است که این هفته تا هشت شب شرکت می مانم، می شود 12 ساعت کار مداوم. فردا جلسه مهمی داریم و  اشتیاقم بسیار است برای انجام کارها. اصولا بیش تر از یک ساعت جایی آرام نمی نشینم، اما امروز برای صرف ناهار هم از پشت کامپیوتر بلند نشدم.


راستی هنوز درست و حسابی مستقر نشده بودیم که همخانه پیدا کردیم. یک گروه انیمیشن آمده اند و در همین دو اتاق محقر ما ساکن شده اند. اینجا بیشتر اوقات تنها هستم و داشتن همسایگانی با تخصص انیمیشن خیلی هیجان انگیز است. دیروز دسته جمعی کلی انیمیشن دیدیم، برخی از لحاظ تکنیک واقعا خارق العاده بودند، انیمیشن ابتدای بازی بتمن، بازی Assassins، انیمیشنی که با آبرنگ داستان پیرمرد و دریا را بر روی شیشه روایت می کند.. غصه خوردم که هنر و تکنولوژی در دست نااهلانی افتاده که استفاده درستی از آن نمی کنند، به جز آخری همه اش جنگ بود و خونریزی...


این همسایگان ما می خواهند در زمینه های مذهبی و عقیدتی فعالیت کنند و شرکت قرار شده از آنها پشتیبانی مالی کند. مدیر عامل شرکتمان بیست و چند سال بیشتر ندارند. سال اول فوق لیسانس هستند، اما خیلی فعالیت می کنند. از دیدن دغدغه ها، تلاش و آرمانهایشان لبریز شادی می شوم... مثلا در کارهای خدماتی حاضرند با همان هزینه دوبرابر خواست کارفرما را انجام دهند تا مردم که مشتریان سرویس هستند ناراضی نشوند...


می دانید در جامعه ما مسیر درست برای رفتن کم است و این محرومیت سرمایه های عظیمی از آندسته که دغدغه اصلاح و اصرار بر حق و باطل دارند را هدر می کند. اکثر مسیرهای موجود ماهیت درستی ندارند و گاه خیر نرفتنشان بیشتر است، و چقدر مهلک است این نرفتن... در این میان تلاش آنهایی که مسیر را برای سازندگی هموار می کنند به راستی ارزشمند است. فضای اینجا اینقدر خوب ساخته شده که بچه ها از دل و جان مایه می گذارند... خدای مهربان سپاس... هر چه خوبی می بینم در دلم دعایی نقش می بندد... الهم وفقنا لما تحب و ترضی... 


* عنوان هدیه دوستی عزیز است...


نظرات 3 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:05

اینقدر از محل کارتون تعریف کردید دهنمون آب افتاد. استخدام نداره

راستی این فقط دید شماست یا بقیه همکاران هم اینقدر راضی هستند ؟

بله خیلی زیاد تعریف کردم. البته قصدم فقط تعریف نبود می خواستم تاثیراتی که تلاشهایی اینچنینی بر افراد می گذارند را بگم و یک نمونه از آن در ایران معرفی کنم.

فکر می کنم اکثر بچه ها همین احساس را داشته باشند چون با شرایط مختلف و کار سنگین خیلی راحت کنار می آیند. وقتی وارد شرکت می شوید همه پشت لپ تاپ هایشان نشسته اند و بدون هیچ حرفی به طور ممتد کار می کنند. اینجا اکثر قریب به اتفاق بچه ها با لپ تاپ های شخصیشون کار می کنند.

استخدامش فعلا کمی سخت است. اکثر بچه ها دانشجوی شریف هستند و چند نفر هم از امیرکبیر و تهران دارند.

MR چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:10

این خوشحالی ات را از عمیق ترین لایه های وجودم سپاس می گویم .

:) من نیز از عمیق ترین لایه های وجودم سپاس می گویم.... ممنونم عزیز جان.

شکیبا دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:31

خوشحالم خوشحالی....

ممنونم رفیق :)

چشممان را روشن کردی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد