هذا من العجایب الغریبه!!

از پنجره آن بالا حرکت ابرها را می بینم، شبیه زیر نویس عبور می کنند. هوا نیمه ابری است. آرام از کنار صدای آب و تلالو نو در سطح زلال آن می گذرم. کمی از وقت نماز گذشته و نمازخانه خلوت شده... راضی نیستم از خویش... امروز زودتر آمده ام اما اصلا حواسم به درس نیست... دست و دلم نمی رود به نوشتن مقاله... برای فرار از این افکار سمج در اینترنت ورجه وورجه می کنم...هیچ از خودم راضی نیستم...

 

کفش هایم را که می پوشم، از تعجب دهانم باز می ماند... برف می بارد!! چند دقیقه پیش هوا نیمه ابری بود... چقدر هم برف بامزه ای است... انگار دست یک نفر خورده به نمکدان بزرگی و چپه اش کرده...

 

با لبخند می روم به سالن غذا خوری... دیر آمده ام و صفی طولانی در پیش است... پس از ده دقیقه جا به جا شدن در صف، اعلام می کنند از دو نفر جلوتر دیگر غذا برای سرو کردن ندارند... زیاد هم گرسنه نبودم... فکر می کنم که با یک مدل ساده پیش بینی می توانستند از گرسنه ماندنم جلوگیری کنند، در باقی اوقات هم غذا اسراف نمی شد... در این فکر هستم که ناگهان نور آفتاب چشمم را می زند... جل الخالق!! شبیه کارتون پلنگ صورتی شده... حیف شد برف را درست و حسابی ندیدم...

 

فکر کنم 10 دقیقه گذشت، بروم ببینم بیرون آفتاب است یا باران یا برف...



خط می زنم نوشته را... چرا وقت مردم را میگیری برای حرف هایی که هیچ سودی ندارند...اینها را برای خودت بنویس و تمرین نوشتن کن...
نظرات 3 + ارسال نظر
ص شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:48

سلام خدمت همه ی دوستان گل گلاب عرق بید مشک دال عزیز ساده بنویس از کتاب های غار کهف گرفته تا قران و حدیث و زندگی پیامبران و اما سوال من چرا ما انسان ها خدا را فراموش میکنیم؟ و دیگر این که عشق حقیقی چیست و چگونه میتوان به ان رسید؟ مهدیه جان عزیز لطفا شما نیز نظر خودت را بگو

سلام خدمت دوست عزیز :)

چشم عزیز جان. این موضوعات خیلی گسترده و عظیمند... شاید بشه کمی در موردشون صحبت کنیم.

M.M یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:32

سلام
ما که نمیبینمتون اینجوری از حالتون با خبر می شیم!دی
دیشب ما هم دلملن می خواست از فاصله کار تا خانه لی لی برویم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کمی رفتیم!تاریکی هم خو.ب است فقط انشالله این دوربین های مدام ما را نگرفته باشند!
هوای نازی است
دعایمان کن!

سلام :)

بله می بینیم که شما ار تاریکی نهایت استفاده را کرده اید.

هوا خیلی دلچسب شده.
التماس دعا

بانو یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:17

سلام

وقتی آفتاب و بارون و برف با هم بیاد من میگم آسمون شوخی اش گرفته :) خیلی هم قشنگه !

بااحترام

سلام بانو جان

بله واقعا شوخیشون گرفته بود!! ده دقیقه بعد بازهم داشت برف میامد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد