یادی از یک گفتگو

امشب برای عزیزی می گفتم از اطمینانی که در نوشته قبلی از آن سخن گفته شد.


اینکه اینقدر اطمینان داشته باشی به پروردگارت که برخی کلام را تنها به او بگویی و تنها از او بخواهی...


و من به چشم خود دیدم حقانیت این سخن را گرچه نوشتن از آن سخت است...


ایکاش من نیز اطمینان و ایمان کافی داشتم ...






روزنوشت: بوی خرس قطبی دیگر نمی آید... همچنان به کشف موقعیت های تازه ادامه می دهم... انشاالله خیره...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد