شرح حدیث اول... جهاد با نفس (قسمت دوم)

بـدان کـه اول شرط از براى مجاهد در این مقام و مقامات دیگر، که مى تواند منشاء غلبه بـر شـیـطـان و جـنـودش شـود، حـفـظ طـائر خـیـال اسـت.


چـون کـه ایـن خیال مرغى است بس پرواز کن که در هر آنى به شاخى خود را مى آویزد، و این موجب بسى از بـدبـخـتـیـهـاسـت. و خـیـال یـکـى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را بواسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت مى کند.


انـسـان مـجـاهـد کـه در صـدد اصلاح خود برآمده و مى خواهد باطن را صفایى دهد و از جنود ابـلیـس آن را خـالى کند، باید زمام خیال را در دست گیرد و نگذارد هر جا مى خواهد پرواز کـنـد، و مـانـع شـود از ایـنـکـه خـیـالهـاى فـاسـد بـاطـل بـراى او پـیـش آیـد، از قـبـیل خیال معاصى و شیطنت، همیشه خیال خود را متوجه امور شریفه کند. و این اگر چه در اول امـر قـدرى مـشـکـل به نظر مى رسد و شیطان و جنودش آن را به نظر بزرگ جلوه مى دهـنـد، ولى بـا قدرى مراقبت و مواظبت امر سهل مى شود.


هان اى عزیز، از خواب بیدار شو. از غفلت تنبه پیدا کن و دامن همت به کمر زن، و تا وقت اسـت فرصت را غنیمت بشمار، و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو است و جـوانـى بـرقـرار اسـت و اخـلاق فـاسـده بـر تـو غالب نشده و ملکات رذیله بر تو چیره نـگـردیـده، چاره اى کن و دوایى براى رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیدا کن و راهى براى اطفاء نائره شهوت و غضب پیدا نما.


بـهترین علاجها که علماء اخلاق و اهل سلوک از براى این مفاسد اخلاقى فرموده اند این است کـه هـر یـک از ایـن ملکات زشت را که در خود مى بینى، در نظر بگیرى و برخلاف آن تا چندى مردانه قیام و اقدام کنى و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى، و بر ضد خواهش آن رذیـله رفـتـار کـنى و از خداى تعالى در هر حال توفیق طلب کنى که با تو اعانت کند در این مجاهده، مسلما بعد از مدت قلیلى آن خلق زشت رفع شده و شیطان و جندش از این سنگر فرار کرده جنود رحمانى به جاى آنها برقرار مى شود.


مـثلا یکى از ذمایم اخلاق ، که اسباب هلاکت انسان است و موجب فشار قبر است و انسان را در دو دنـیـا مـعـذب دارد، بـدخـلقـى بـا اهـل خـانـه یـا هـمـسـایـگـان یـا هـم شـغـلهـا یـا اهـل بازار و محله است، که این زاییده غضب و شهوت است. اگر انسان مجاهد مدتى در صدد بـرآیـد کـه هـر وقت ناملایمى پیش آمد مى کند از براى او و آتش غضب شعله ور مى شود، بـرخـلاف نـفس اقدام کرده عاقبت بد و نتیجه زشت این خلق را یاد بیاورد در عوض مـلایمت به خرج بدهد و در باطن شیطان را لعن کند و به خدا از او پناه ببرد، من به شما قـول مـى دهـم کـه اگـر چنین رفتارى کنید، بعد از چند مرتبه تکرار آن خلق بکلى عوض ‍ شـده و خـلق نـیـکـو در بـاطـن مـمـلکـت شـمـا مـنـزل مـى کـنـد.


یا اگر خداى نخواسته اهل جدال و مراء در مباحثه علمیه هستى ـ کما اینکه بعضى از ما طلبه هـا گـرفتار این سریره زشت هستیم ـ مدتى برخلاف نفس اقدام کن. در مجالس رسمى که مشحون به علماء و عوام است مباحثه که پیش ‍ آمد کرد دیدى طرف صحیح مى گوید، معترف به اشتباه خودت بشو و تصدیق آن طرف را بکن.


چون که مجاهده نفس در این مقام به اتمام رسیده و انسان موفق شد که جنود ابلیس را از این مـمـلکـت خـارج کـنـد و مملکتش را سکناى ملائکة الله و معبد عبادالله الصالحین قرار داد، کار سـلوک الى الله آسـان مـى شـود و راه مـسـتـقیم انسانیت روشن و واضح مى گردد، و ابواب بـرکات و جنات به روى او مفتوح مى گردد، و ابواب جهنم و درکات آن به روى او بسته مـى گـردد، و خـداى تـبـارک و تعالى به نظر لطف و مرحمت به او نظر مى کند و در سلک اهل ایمان منخرط مى شود و از اهل سعادت و اصحاب یمین مى شود، راهى از باب معارف الهیه که غایت ایجاد خلق جن و انس است بر او باز مى شود، و خداى تبارک و تعالى در آن راه پر خطر از او دستگیرى مى فرماید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد