نسخه مجانی موفقیت برای شما... بله خود شما...

 "1-از رئیستان بخواهید که شما را برای پیشرفت در کار راهنمایی کند و توصیه های او را به کار گیرید.


2- لباس هایتان را با دقت انتخاب کنید. طرز لباس پوشیدن باید در شما قدرت و توانایی ایجاد کند.


3- کبوتر با کبوتر ، باز با باز. مردم خواستار پیشرفت کسانی هستند که مانند خودشان لباس می پوشند.


4- متناسب با شغلی که می خواهید داشته باشید لباس بپوشید ، نه شغلی که در حال حاضر دارید.


5- طرز لباس پوشیدن شما از هر نظر باید مانند افراد رده بالای محیط کارتان باشد.


6- سرعت از ویژگی های دهه نود به بعد است. هنگامی که موقعیت مناسب برایتان پیش می آید به سرعت حرکت کنید.


7- برای رسیدن به شغلی که طالب آن هستید مهارت ها و دانش هایی را که لازم است مشخص کنید و سپس تلاش برای به دست آوردن آنها را آغاز کنید.


8- نسبت به سازمان و شغل خود تعهد کامل داشته باشید . افراد مسئولیت ناپذیر آینده خوبی ندارند.


9- برای کار خود وقت زیادی صرف کنید. همکاران با نفوذِ شما همه را زیر نظر دارند.


10- «همه از همه چیز باخبرمی شوند.» هرگز حرفی را که مایل نیستید کسی بداند به هیچ کس نگویید.


11- در محیط کار مانند بازیکن یک تیم عمل کنید . با همه همکاری کنید و کلیه همکاران را حمایت کنید.


12- به رئیس، سازمان و همکارانتان وفادار باشید. همیشه کسی دارد حرف های شما را می شنود.


13- از کسانی که به شما کمک می کنند تشکر و قدردانی کنید. همیشه این احساس قدردانی را در برخوردهایتان داشته باشید.


14- شما با تبدیل شدن به یک عنصر با ارزش برای رئیس و سازمانتان برای آینده کاری خود قدرت ایجاد می کنید.


15- هرچه کارتان را بهتر انجام دهید ، قدرت و نفوذ بیشتری پیدا خواهید کرد."


ها ها...امروز مدیرمان به من گفتند که جدیت کافی برای موفقیت در این شغل را در من نمی بینند


من هم برآن شدم که ببینم این موفقیت که می گن اصلا یعنی چی؟ طبق لیست بالا که رموز موفقیت در کار هستند  حرف مدیرمان چندان هم اشتباه نبوده.


-در مورد لباس که کلا تعطیلم.

-اصولا عجله ای برای حرکت ندارم.

-حاضر نیستم وقت زیادی برای کارم صرف کنم. چون افق های آینده ام را مرتبط با شغل فعلیم نمی دانم.

-علاقه ای به قدرت و نفوذ و این حرف ها ندارم.

-با همه شوخی می کنم.

-یک مواقعی هوس می کنم وسط دفترمون با صندلیم سر بخورم.

-هر وقت بی کار می شوم شروع می کنم به نقاشی کشیدن روی تقویم، تکه ای کاغذ و یا روی دست همکارانم.

-مصرف پاستیل هم از تفریحات جالب کاری است.

و من نمی دانم چرا میلی برای جدی بودن در زندگی ندارم...

بنده خدا حق دارند مهندس بشو نیستم...

پ.ن 1: در جستجو برای تعریف موفقیت و یا شاید بهتر باشه بگم انسان موفق دانستم که تعریف من با آنچه برخی می گویند بسیار فاصله دارد. من دوست دارم که هر چه می توانم به سمت سادگی حرکت کنم، چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ ظاهری. اما در دنیای خارج انگار موفقیت در پیچیدگی است و تکلف. دیگر نمی خواهم در رقابتی تنگاتنگ بر سر برتری از لحاظ هوشی و یا نزدیکی بیشتر ذهنم به دایره المعارف وارد شوم. ترجیح می دهم انسانها من را فردی بدانند که شاید مهربان باشد و خوش قلب و ساده، که دوست دارد به دیگران خدمت کند ... تنها همین... موفقیت شاید برای من در رسیدن به این نقطه باشد.


پ.ن 2: کلا با جمله "کبوتر با کبوتر باز با باز" مشکل دارم. آخه یعنی چی این جمله؟


پ.ن 3:


الهی و ربی... من لی غیرک... اسئله کشف ضری و النظر فی امری...


لای المور الیک اشکو ... و لما منها اضج و ابکی...


یا سریع الرضاء... اغفر لمن لا یملک الا الدعاء... فانک فعال لما تشاء...

نظرات 3 + ارسال نظر
د سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:39

سلام خانوم،
ببخشید شما که اینقدر قشنگ و با مزه مسائل را تحلیل میکنید، گفتم شاید جواب سوال ما را هم بدونید،
آدما وقتی قلبشون خراب میشه باید چی کار کنن؟ جایی برن؟ نسخه ای داره؟ ....

سلام دوست عزیز
ما بدون بررسی دقیق نسخه نمی نویسیم. وجدان شغلیمون اجازه نمی ده.
اما یک نسخه ای هست که برای همه شاید کاربرد داشته باشه. فکر می کنم رجوع به قران کریم و دعاهایی مثل دعای کمیل با چاشنی کار صالح یک نسخه همیشگی باشه.
اما چون شما دوست گل ما هستید یک روش خیلی جالبی رو هم بهتون پیشنهاد می کنیم که هر روز در ذهنت دعا و یا آیات قرآن به صورت ناخودآگاه پخش بشن.
اول فایل صوتی یک دعای کمیل با لحنی زیبا پیدا کن. شب ها نیم ساعت زودتر به رختخواب برو. چراغ ها رو خاموش کن و گوشی بگذار در گوش مبارک و به این دعا ها درست قبل از خواب گوش کن.
چند اثر فوق العاده دارد این کار: اول اینکه بعد از یک مدتی دعا را از بر می شوی و دوم اینکه در ذهنت تمام روز پخش می شود.
اینکار برای حفظ قرآن هم بسیار مفیده. در آن هنگام کاملا در ذهنت می نشینند.

همت چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 http://heyatonline.blogfa.com

من هم با این ضرب المثل مشکل دارم ولی برخلاف خیلی از ضرب المثل ها این یکی اکثر مواقع _و تقریبا همیشه _ موضوعیت داره

بستگی به تعریفت ارائه شده از کبوتر و باز داره. این دسته بندی بر چه اساسی است؟ ظاهر؟ ملیت؟ نژآد؟ طبقه اجتماعی و تحصیلاتی؟ چه چیزی بین ما انسانها دیوار می کشد که دیگر نمی توانیم با هم پرواز کنیم؟ ما که همه یک گونه جانوری هستیم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 13:15

سلام خوبی عزیزم
مدیر هم مدیرههای قدیم
داشتم پستت را می خواندم اینقدر چشم هایم خندیدد که روبرای ام آمد ببیند من گیج چی شده می خندم!
اما در دنیای خارج انگار موفقیت در پیچیدگی است و تکلف.موافقم اما من هم ترجیح می دهم به نظر دیگران اهمیتی ندهم و بعد هم بهم بگن لجباز!
این کبوتر با کبوتر باز با باز" را شاید بشود در بعضی جاها معنی کرد خصوصا مادیات که احتمالا اقای همت منظورشان این بوده وگرنه هر روزه نقض این جمله رو میبینم بیشتر از لحاظ معنوی و درسی این روزها زیاد شده
مهندس بهتر است تا بیولوژی!ما محکوم به همان ازمایشگاهمان هستیم
برای مقاله ات کلی دعا میکنم!

سلام مریم خانوم

:) بسی خوشنود شدیم که موجبات خنده چشم های نازنین شما فراهم آورده شد.

مادیات... معنویات... نقش این دو در ارتباطات انسانی... نمی دانم ... این دید را من حقیر در قرآن نمی بینم. منکر حقایق موجود در جامعه و پیچیدگی های رفتاری انسانها نمی شوم... فقط ایکاش کبوتر و بازی نبود.

بسیار سپاسگزار دعایت هستم :)

انشاالله جبران کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد