وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا


گاهی در زندگی خطایی مرتکب می شوی که زشتی آن را مدت ها بعد درک می کنی... آنچنان با روزگارت در می آمیزد و بهش عادت می کنی که دیگر حضور شومش را حس نمی کنی...


گاهی یک اتفاق و یا رنجی تو را به خود می آورد و تازه متوجه می شوی که چه کردی با امانت خداوند...


در این زمان باید سجده شکر به جا بیاوری ... که هر چقدر خطا می کنی بازهم خداوند مهربانت از تو نا امید نشده...


جای اثر باقی مانده از این دمی بی خیالی برایت می شود انگیزه ای برای تلاش بیشتر... تلنگری برای اینکه چه راحت ممکن است سقوط کنی... گاهی در بودن ها و نبودن ها خیری است که در آن لحظه حسش نمی کنی و چه خوب است اگر هم حضور و هم عدم حضورمان در زندگی انسان های دیگر مایه خیر و برکت باشد...


خدای مهربانم شکر می گویم تو را...


پ.ن:


"...اى خدا اى مولاى من چه بسیار کارهاى زشتم مستور کردى


و چه بسیار بلاهاى سخت از من بگردانیدى و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتى


و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى


اى خدا غمى بزرگ در دل دارم و حالى بسیار ناخوش و اعمالى نارسا


و زنجیرهاى علایق مرا در بند کشیده و آرزوهاى دور و دراز دنیوى از هر سودى مرا باز داشته 
و دنیا به خدعه و غرور و نفس به جنایت مرا فریب داده است..."


نظرات 2 + ارسال نظر
د شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:55

سلام.

این دو پاراگراف اول....
هیچ وقت اون شب را یادم نمیره که چطور با یک سیلی خدای مهربونم بهم نشون داد که پا دارم کج میذارم، همون موقع حیلی درد داشت، ولی بعداً شد از شیرین ترین اتفاقات زندگی، اتفاقی که رنگ و بوی لطف خدا را تونستم ازش احساس کنم، آخه میدونی که... آدمایی مثل من نمیتونن رنگ و بوی خدا را از هر چیزی احساس کنن...


در این ساعات مانده از روزهای سپید ما را از دعای خیر فراموش نکنی :)

شکیبا دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22

"پروردگارا به من آرامشی ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم. و بینشی ده تا دریابم تفاوت این دو را..."
اولین باری که این جمله شریعتی رو خوندم احساس کردم حرف دلم رو به بیان خیلی قشنگی به تحریر درآورده.... حالا زمانیست که به دنبال شهامت و آرامش تلو تلو میخورم..گویا هنوز خدا بینش رو که اصل موضوعه بهم عطا نکرده...
به امید معرفت و بینش تمام عیار که نصیب همه ما بشه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد