اندر مقام صبر


گاهی حرف هایت را که دوباره می شنوی و یا می خوانی از بیانشون بسیار متعجب می شوی. به خصوص در لحظاتی که عکس العمل هامون بیشتر جنبه احساسی دارند تا عقلانی. امروز حرف هایی زدم که خودم بعد از دوباره خواندنشون دیگر دوستشان نداشتم. حتی احساس بدی نسبت به خودم پیدا کردم که چرا اینقدر به دور از تدبیر و انصاف سخن گفتم. باز پس گرفتن این حرف ها خیلی دشواره.


از مقاله ای قسمت های مرتبطش با این موضوع را انتخاب کردم.


"صبر در منطق قرآنی به عنوان فضیلت اخلاقی و عامل مهم در راستای کمال یابی بشر مورد تاکید و توجه ویژه قرار گرفته و در شبکه آموزه های بلند آن از کلید واژه های مهم دست یابی به تقرب الی الله شمرده است.


صبر در کاربردها و اصطلاحات قرآنی به معنای مهار و مدیریت نفس نسبت به کنش های شدید عاطفی و عوامل تحریکی آن است تا رفتارها و واکنش ها برخاسته از عواطف و احساسات تحریک شده نباشد بلکه در چارچوب قوانین و خرد، عرف و شریعت بوده و از جاده اعتدال به افراط و تفریط کشیده نشود. از این رو هرگونه رفتار و واکنش احساسی و عاطفی شدید که در شکل اندوه و یا شادی (بطر و فرح) انجام گیرد از دایره صبر بیرون بوده و به عنوان واکنشی منفی تلقی می شود. آثار نابردباری و ناشکیبایی در حوزه های مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی به گونه ای است که خداوند صابران را در مقام کسانی می شمارد که توانسته اند مدیریت نفس خویش را به عهده گرفته و در مسیر تکاملی گام بلندی بردارند.


اما پرسش این جاست که چرا انسان های کاملی چون حضرت یعقوب(ع) و حضرت فاطمه(س) که در مقام بلندی نشسته اند و خداوند از ایشان ستایش می کند، واکنش های تند و به نظر احساسی بروز می دهند که حتی حضرت یعقوب به سبب این حزن و اندوه شدید کور می شود و فرزندان وی او را به گونه ای مورد تعریض قرار می دهند و آن دیگری نیز گریه هایش به اندازه ای است که ناچار از شهر بیرون رفته و گاه به کوه های احد و یا به میان قبرستان بقیع پناه می برد و یا در اتاقی در بیرون شهر به نام بیت الاحزان سکنا می گزیند و گریه های خویش را ادامه می دهد؟


حضرت یعقوب(ع) در واکنش به رفتارهای زشت فرزندان خویش که یوسف(ع) را به چاه انداختند و آنگاه به کاروانیان فروختند و سپس گریان به نزد وی آمده و مدعی دریدن یوسف به دست گرگان شدند، می فرماید که من صبر جمیل را در پیش می گیرم و خداوند نیز این مساله را با واگذاری به سکوت تایید می کند.


آن حضرت (ع) از این که چنین اتفاق هایی رخ می دهد آگاه بود و حتی از دروغگویی فرزندان و زنده بودن یوسف و به مقام پیامبری رسیدن او اطلاع داشت و علم به این امور غیبی داشته است. اما آن چه وی را به اندوه کشانده بود فرزندانی بود که در مسیر تربیتی درستی قرار نگرفته و نتوانسته بودند در آزمون های الهی پیروز شوند. غم و اندوه آن حضرت همانند رنج و دردی است که هر انسان کاملی از وضعیت مردم می برد و از این که امتی گمراه می شوند و خشم و غضب الهی را به جان می خرند اندوهگین می شوند."...


ادامه دارد.... در مطلب بعدی انشاالله.


نظرات 3 + ارسال نظر
همت سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 http://heyatonline.blogfa.com

و گریه های حضرت فاطمه سلام الله علیها در جهت مبارزه با ظلم زمان بود باید تا همیشه تاریخ حجت تمام می شد که فاطمه از این افراد خشمگین بود و به گفته رسول اعظم صل الله علیه و آله هرکس که باعث خشم فاطمه شود مورد خشم خدا است

که "الفاطمة الزهرا سلام الله علیها حجة الله علی کل حجج"

همت سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 http://heyatonline.blogfa.com

اگر این اشک ها فقط صرفا یک حالت عاطفی یک زن رنج کشیده بود چه دلیلی داشت بیت الحزان_جایی به دور از محل آسایش مردم_ را خراب کنند؟

شکیبا سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:32

منتظر می مونم تا ادامه مطلب رو ببینم بعد مباحث رو به اشتراک بذاریم ببینیم کجای این دنیای بزرگ ایستادیم (اگه دیده بشیم)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد