تناقضات عجیب!!


گاهی برنامه هایی با نام طنز از صدا و سیما پخش می شوند که به جای فرهنگ سازی بیشتر مخرب فرهنگ و اخلاق هستند. مجموعه ساختمان پزشکان را برخی از اوقات می بینم. داستان امشب درباره  رقابت نیما افشار، شخصیت تقریبا محوری داستان، با یکی از  همکلاسی های قدیمش، بر سر حضور در یک برنامه تلویزیونی بود. آقای نیما و دوستانشون هر چه گشتند تا نقطه سیاهی در پرونده  او بیابند جز خوبی و محبت چیزی نیافتند. همه از این فرد تعریف می کردند و او را یک فرشته می نامیدند. القصه... زمانی که از شکست او ناامید شده بودند ناگهان این فرد در مطب آقا نیما ظاهر شد و با لحن تمسخر آمیزی که اصلا نزدیک به یک انسان وارسته نبود شروع به تحقیر جمع حاضر کرد و بعد هم با غرور و تکبر مطب را ترک کرد.


هر چه فکر کردم منظور نویسنده را از این تناقض عجیب متوجه نشدم. آیا می خواست بگوید که همه خوبی های این فرد دروغین بود و یا اصلا به نظرش این رفتار با اصول اخلاقی و انسانی منافاتی نداشته است. چه لزومی داشت که چنین بی اخلاقی هایی را بدون به چالش کشیدن و نهی کردن به خورد جامعه بدهند؟ از یک طرف او را به عنوان انسانی بسیار نیک که تاثیر بسیاری در زندگی افراد مختلف داشته به تصویر می کشند و از طرف دیگر این فرد بر سر یک برنامه تلویزیونی اینچنین بر همکلاسی قدیمش و افرادی که تا به حال ندیده می تازد!! حدس من این بود که این فرد به خاطر اهمیت این موضوع برای دوستش، خود از برنامه کناره گیری کند و این افراد را حسابی تحت تاثیر قرار بدهد، اما پایان چیز دیگری بود...


پ.ن: از بازیگر نقش آقا نیما خاطرات خوبی در ذهن دارم. یکبار تئاتری از ایشون دیدم که برایم خاطرات خوشی دارد. دوستانم برای گرفتن بلیتش در هوای سرد چند ساعت در صف ایستاده بودند، البته من هم تا حدودی همراهیشان کردم. گرچه بلیت این تئاتر مقصود ما نبود اما دست آخر تنها همان به ما رسید. تئاتر خدای کشتار که نزدیک دو یا سه سال پیش اجرا شد...


نظرات 3 + ارسال نظر
همت سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 http://heyatonline.blogfa.com

اتفاقا من هم این قسمت رو تونستم ببینم و متعجب شدم
از این جهت متعجب شدم که یک همچین برنامه یی از صدا سیمای خودمون درحال پخشه اما شخصیت دکتر مرشدزاده(اگر اسم درست یادم باشه) چیز غیر واقعی نبود و متاسفانه در جامعه ما چنین افرادی هستند ولی به راحتی دیده نمی شوند

شکیبا سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:55

آره یادته مهدیه!!!‌
خیلی خوب بود!‌
یهو یه همچین آدم اهل فنی تو این برنامه بی سر وته پیداش میشه جای تاسف و حسرت داره! واقعا که تئاتر پاسخگوی نیاز مالیشون نیست که یهو اینجوری ظاهر میشن!
من که ندیدم (‌کامل ندیدم)‌ولی جدیدا احساس میکنم هرچی برنامه های تلویزیون رو کمتر ببینم نه تنها چیزی از دست نمیدم بلکه سود هم میکنم! نه از اخبارهای دروغین دل خوشی دارم نه از این سریال های بی سر و ته نه از اون برنامه های به قول خودشون کارشناسانه! یه بار محض رضای خدا ندیدم که دو نفر مخالف مثه دو تا انسان با فرهنگ مثلا تحصیلکرده قرن ۲۱ بحث کنند و اصوا مذاکره رو به مردم یاد بدن...یه جعبه به قول خودشون جادویی که فقط واسه شستشویی مغزی استفاده میشه و دیگه هیچ!!!!‌بلکه باعث شه ما یه کم کتاب خوندنمون بالا بره!‌
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد

میقات شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 http://meeqat .blogsky .com

سلام مهدیه جان .
من ندیدم این برنامه رو .
ولی شاید منظورش همان شعر آخرین پستتون باشه .
در خرقه ازین بیش منافق نتوان بود .
تظاهر به خوبی شاید تا حدی بتواند در کسب وحهه ی مطبوع عمومی برای فرد موثر باشه ولی در نهایت خدشه پذیره .
انسانی حقیقتا وارسته است کخ حتی در حق مخالفین و رقبا و دشمنانش بر اصول اخلاقی پایبند بماند .
ایشالا پست بعدی را سر فرصت می خوانم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد