سیری در سرزمین نور


می خواستم قسمت هایی از کتاب سیره نبوی را به صورت خلاصه بنویسم اما هر چه تلاش می کنم نمی تونم کلام شهید مطهری را در چند جمله خلاصه کنم. تصمیم گرفتم در چندین پست به بیانشون بپردازم. مطلب را از موضوع منطق عملی ثابت شروع می کنم که در مقدمه اش تفاوت سیر و سیره ذکر شده.


"سیر یعنی رفتار . هر کسی در عالم همچنان که گفتار دارد رفتار هم دارد . ولی سیره عبارت است از سبک و اسلوب و متود خاصی که‏ افراد صاحب اسلوب و سبک و منطق در سیر خودشان به کار می برند . همه‏ مردم سیر دارند ولی همه مردم سیره ندارند ، یعنی اینچنین نیست که همه‏ مردم در رفتار خودشان از یک منطق خاص پیروی بکنند و یک سلسله اصول در رفتار خودشان داشته باشند که آن اصول معیار رفتار آنها باشد"


حالا یک سوال مطرح می شود، آیا یک انسان می ‏تواند در عمل، در همه شرایط زمانی و مکانی یک منطق‏ داشته باشد ، یک منطق ثابت محکم که از منطق خودش تجاوز نکند ؟


شهید مطهری درباره پیامبر (ص) چنین می فرمایند که "پیغمبر اکرم مردی بود که در عمل‏ سیره داشت، روش و اسلوب داشت، منطق داشت، و ما مسلمانان موظفیم‏ که سیره ایشان را بشناسیم، منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای اینکه از آن منطق در عمل استفاده بکنیم.


پیغمبر شعب ابی طالب را ببینید و پیغمبر روز وفات را ببینید. پیغمبر شعب ابی طالب ، اوست و یک جمع قلیل از اصحاب که در دره‏ای محبوس ‏اند ، آب ، غذا و احتیاجات دیگر به آنها نمی ‏رسد... این پیغمبر بعد می ‏رسد به سال دهم هجری. در سال ‏دهم هجری حکومتهای جهان رویش حساب می‏کنند و در مقابل او احساس خطر می‏کنند... در همان حال پیغمبر سال دهم هجرت با پیغمبر سال دهم بعثت که دارد از شعب‏ ابی طالب می ‏آید بیرون یک ذره از نظر روحیه فرق نکرده است. 


در حدود سال دهم هجرت که برو و بیا زیاد است و شهرت پیغمبر در همه‏ جا پیچیده است یک عرب بیابانی می ‏آید خدمت پیغمبر . وقتی که می‏خواهد با پیغمبر حرف بزند، روی آن چیزهایی که شنیده‏ رعب پیغمبر او را می‏گیرد، زبانش به لکنت می‏افتد. پیغمبر ناراحت‏ می‏شود : از دیدن من زبانش به لکنت افتاد ؟! فورا او را در بغل می‏گیرد و می‏فشارد که بدنش بدن او را لمس بکند: برادر! « هون علیک » آسان‏ بگو ، از چه می‏ترسی؟ من آن جباره‏ای که تو خیال کرده‏ای نیستم: « لست بملک ». من پسر آن زنی هستم که با دست خودش شیر بز می‏دوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه می‏خواهد دل تنگت بگو."


پ.ن: وقتی که این بخش از کتاب را خواندم به یاد امام خمینی افتادم. آیت الله خمینی که برخی تلاش می کنند بگن سال 67 دیگر آن فرد سال 57 نبود. اما من عمیقا باور دارم که آیت الله خمینی سال 67 همان بزرگ مرد سال 57 و یا 42 بود و قدرت هیچ اثری در او نداشت. روح بزرگ او فرا تر از آن بود که بنده قدرت بشه.



نظرات 8 + ارسال نظر
د جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:27

سلام و درود...

عالی بود مهدیه جان، ممنونم...عالی بود.
همین روزها داشتم به رفتارها، پراکنده بودنها، چارچوب نداشتن ها فکر میکردم، اینکه یه قالب اگر نباشه، شاید چند تا چیز از رفتارم درست در بیاد، گاهی قلبم به یاد خدا باشه و شاید باری در عمرم نمازی قبول، اما باید چیزی باشد که جمع کند، نگذارد بیرون بزند مدام ... نمیفهمم هنوز درست، شاید چیزی از جنس ایمان حقیقی، محبتی ابدی در دل! اطاعت محض، سر خم و پای مطیع و دل محب...

نمیدونم چرا کلام شهید عزیز و بزرگوار(رحمت خداوند بر ایشان) اینقدر همیشه هیجان انگیز و جذابه....


راستی، پنجشنبه اولین جلسه مون بود،
با یه غایب(از چهار نفر) و نیمم ساعت تاخیر دوستان :دی
ولی خدا را شکر راضیم، نه اینکه خوب پیش بره ها، ولی تجربه هاش برام ارزشمندند. امیدوارم بتونم از آفت هاش مصون باشم... انشاالله در اسرع وقت از راهنمایی های خوبت استفاده میکنم و یه شرح حال مختصر هم ...


موفق باشی، در پناه حق.
اگر خاطرت بود، این خواهر کوچکتر، محتاج دعای خیر شماست :)

سلام بر دوست بسیار عزیزم

خیلی کامنتت رو دوست داشتم. خیلی خوب بود پاراگراف اولش. در مورد شهید مطهری هم کاملا باهات موافقم. کتابهاشون من رو به سرزمین دیگری می بره، به دنیایی تازه که بسیار دوستش دارم.

چه خوب که با یک غایب و نیم ساعت تاخیر بازهم دوستان همت کردند و جلسه رو تشکیل دادن. فکر می کنم فرصت بسیار خوبیه برای یاد گرفتن و البته قدم گذاشتن در یک مسیر بسیار عالی. من هم که همیشه در خدمت گزاری حاضرم.

مراقبت خودت باش دوست من.
خیلی خیلی التماس دعا دارم.
در پناه حق.

ایمان پرورش شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:21

سلام
من همیشه وقتی اون قسمت از وصیت نامه امام را گوش میکنم که میگن : با دلی آرام و قلبی مطمئن به دیدار حق میروم ... واقعا به فکر فرو میرم که باید یه انسان اون هم در این حد مطمئن از عملکردش باشه که همچین حرفی بزنه!!!!!
امیدوارم که روحشون در آرامش باشه.انشاءالله

همت شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 http://heyatonline.blogfa.com/

یک نکته ـکه البته همه می داینم و فقط تکرار میکنم ـ اینکه اول باید با سیره پیامبر منطبق شد و بعد بر آن استقامت کرد
توضیح: بعضی اوقات فکر میکنیم که فلان رفتار درست است و ممکن است بگوییم پیامبر هیچ وقت حرفش دوتا نشد پس من هم نباید تغییر رفتار دهم

باید کد اصلی رو پیدا کرد نه اینکه تنها نتایج را کپی کنیم.

د شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:36

جناب همت،

نظر شما را که خواندم، مطلبی به نظرم رسید که چون برای خودم جالب بود نقل میکنم.(قطعاً این مطلب خطاب به خودم هست که چون مرور اش به نظرم خالی از لطف نبود، برای دیگران نقل میکنم.)

اشکال مطلبی که شما گفتید اینه که اگر کسی، روح، قالب کلی، و چیزی که من از کلام استاد بزرگوار فهمیدم «سیره» را بگیرد، چنین معضلی که مثال زدید برای او پیش نمی آید.

هر چند من یک برداشت عامی و ساده که چه بسا زیاد هم منطبق بر حقیقت نباشه_به خاطر خیلی از زوایا که ممکنه از دیدم پنهان مانده_ داشته باشم، اما فعلاً و تا این نقطه به این نتیجه رسیدم، آن ایمان حقیقی که خداوند در بشارتی بی نظیر میفرماید «قد افلح المومنون» (این آیه میتواند تابلو آمال یک انسان هم باشد.... حقیقتاً شعف برانگیز و دوست داشتنی است.) چارچوب میشود، که نه فقط سر نماز به یاد خدا بود، آن هم یک دهم نماز(خودم را عرض میکنم) آن هم نه هماهنگ با سمفونی و سناریو نماز،(که ذره ای تجربه اثبات میکند، این ترتیب و اجزا و روح نهایتاً با قلب ها چه میکند...) چه بسا حالتی دلخواه(حضور قلب خیالی)... که هر لحظه چشم جان توجه به مقصود میکند، و این جزئیات خود به خود بی ارزش نمود پیدا میکند....


حتماً خوانده اید روایت اهل جنگ را که نزدیک ترین مردمان به افراد هم سن و سال من اند، روح حاکم بر آن زندگی ها، خیلی از جزئیاتی که من امروز درگیر آنم را در خود حل میکرد، محو میکرد، بی معنا میکرد، شور و انگیزه نهان در آن زندگی ها، همیشه آماده باش بودن...

همت شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:10 http://heyatonline.blogfa.com

ممنون از جناب "د" که به نظر بنده توجه فرمودید اگر ممکنه بیشتر توضیح دهید ببینم درست متوجه منظورتون شدم یا نه

د شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:34

راستش من تمام تلاشم را کردم خوب بنویسم ولی گویا باز خوب منظورم را منتقل نکردم :)

حرفی که شما زدید، اینطور به من الغا کرد که سیره را مجموعه رفتار ها میدانید:

«اول باید با سیره پیامبر منطبق شد و بعد بر آن استقامت کرد.
بعضی اوقات فکر میکنیم که فلان رفتار درست است و ممکن است بگوییم پیامبر هیچ وقت حرفش دوتا نشد پس من هم نباید تغییر رفتار دهم»

مثالی که از کلام شما برداشت کردم: دو تا شدن حرف، تشخیص اشتباه رفتاری در انطباق با سیره پیامبر....

در صورتی که از کلام شهید بزرگوار که در متن وبلاگ هم نویسنده عزیز نقل کردن

«ولی سیره عبارت است از سبک و اسلوب و متود خاصی که‏ افراد صاحب اسلوب و سبک و منطق در سیر خودشان به کار می برند . همه‏ مردم سیر دارند ولی همه مردم سیره ندارند»

به من این مفهوم را الغا کرد که باید روحی حاکم بر همه رفتارها باشه... چیزی که من نوعی مسلمان نام هنوز این روح و چارچوب را ندارم، تک رفتارهای خوب شاید داشته باشم(که با در نظر گرفتن نیات شاید هم اصلاً نداشته باشم.) اما روح حاکمی که رفتارهایم در آن قالب بگنجد ندارم.

اگر این کلیت حاکم بشه، خیلی جزئیات حل میشه، اصلاً بی معنا میشه و موضوعیت نداره..


به نظرم هم این مطلب ملالغتی بودن نیست، که بخوام توی وبلاگ بحث راه اندازی کنم و ... حرف و حدیث نفسی.
چیزی شبیه کشف بود توی زندگی شخصی خودم، که انرژی که اگر قراره بگذارم در کدام جهت باشه که نتیجه دلخواه تری(خداپسندانه تر شاید!) را بده.
که اگر درسته خیرش هم به دیگران برسه و چه بسا در خلال گفتگو پخته تر هم بشه. اگر هم غلطه، اصلاح و بهبود مسیر...

باز عذر میخوام از انتقال نامطلوب کلام.
موقع نوشتن هم حس کردم روان و ساده انتقال مفهوم ندادم، ولی راهی برای بهبود یافت نشد.
امیدوارم این بار کمی بهتر شده باشه.

خیلی خوب بود دوست عزیز، خیلی خوب بیان کردی ممنونم.

همت شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 14:06 http://heyatonline.blogfa.com

ممنون از توضیح حالا متوجه شدم
میتونید بذارید به حساب پایین بودن سطح گیرایی من

سمفونی ادب پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:52 http://40adabestan.blogfa.com/8912.aspx

سلام .
اگر همه یتونیم یک اسلوب منطقی داشته باشیم .چقدر کمتر با دیگران و خودمون دچار مشکل می شیم .
سربلند باشی.

سلام بر ادبستان عزیز

دقیقا همینطوره. شاید یکی از مهمترین کارکردهای دین الهی را هم بتوان ایجاد همین اسلوب منطقی و منطبق بر روحیات بشر دانست.

نمی بینیمتون دلمان تنگ شده. موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد