امان از این رفت و آمد های بی حساب و کتاب افکار در ذهنم! شبیه کاروانسرایی با چندین در شده که هر فکری از هر دری که بخواد وارد می شه و هر مقدار که میل مبارک باشه در گوشه ای بیتوته می کنه...باید یک نظم درست و حسابی به این وادی بدم که بسیار بی در و پیکر شده.
گاهی می نویسی که فقط نوشته باشی اما گاهی هم کلمات خودشون در برابرت قد می کشند. چند وقتی است که این جماعت کلمات، میانه شان با من شکر آب شده و کلا قدم به وادی ذهنم نمی گذارند. الان می نویسم تا تنها نوشته باشم...انشاالله در آینده بتونم بهتر بنویسم.
پ.ن: سخت بود نوشتن عنوان!
اتفاقا این متنت جالب بود!
اتفاقا فکر می کنم این روزها اگر مفهومی به اسم محدودیت نبود کلمات برای نوشتن زیاد داشتی! کلمه کم نداری محدودیت زیاد داری!