خواب خوش خرگوشی


در هر شش ثانیه یک کودک بر اثر گرسنگی می میرد!!


فرض کنید به یک رستوران رفتید و بیشتر از حدی که جا دارید غذا می خورید. دلیلش هم اینست که نه حال و حوصله بردن باقی مانده غذا را دارید و نه دلتون میاد اسراف کنید. به هر زور و ضربی که شده غذاتون را تمام می کنید. حالا بعد از تمام کردن غذا عذاب وجدان میاد سراغتون و یاد ۱۰۰ کودکی می افتید که در این ۱۰ دقیقه بر اثر گرسنگی جان باختند. یادتون می افته که اضافه غذایی که شما به زور میل کردید می تونست مانع گرسنه خواب رفتن یک نفر بشه.


صحنه ای دیگر، رفته اید عروسی، میزبان های گرامی روی میز سالن چند جور غذای مختلف چیده اند. حاضرین هم سعی می کنند تا آنجایی که می توانند از غذاهای مقابلشون میل کنند. بعد از شام منظره میز بسیار دلخراشه. حجم زیادی از غذا ها درون ظروف دست نخورده باقی مانده. دلتون هم برای فردی که کلی پول شام را داده می سوزه و هم برای افرادی که این غذا می توانست شام امشبشان باشد. یعنی چند نفر را می شد غذا داد؟


گاهی دیگران را فراموش می کنیم، گاهی نگاهمون به دنیا اینقدر دچار تغییر می شه که اولویت هامون بالا و پایین می شوند. فراموش می کنیم برای چه زنده ایم...


حالا هی به من بگو چرا از بعضی چیزها لذت نمی بری، وقتی اینهمه درد در کنارمون هست من چطور می تونم سرخوشانه از خوردن آن ناهار کذایی لذت ببرم...


پ.ن: یکی از دوستان عزیزم توصیه بسیار خوبی بهم کرد. توصیه ای که موجب شد بیشتر خودم را جدی بگیرم. توصیه کرد که به کارهای بزرگ فکر کنم. یعنی در هر لحظه ببینم بزرگترین و اساسی ترین کاری که می تونم انجام بدم چه چیزیست. کاری که شاید بی توجهی به آن اسراف نعمت های خداوند باشه. احساس می کنم چند وقتی است که افکارم کوچک شده اند، دیگر آن روح بلند پرواز گذشته را در درونم نمی بینم. فکر می کنم زود پیر و محافظه کار شدم... دوست ندارم اینقدر زود بازنشسته بشم، قرار نیست هنوز راهی را نرفته خسته و کوفته برگردم. تمام توانت را جمع کن مهدیه تو هنوز خیلی جوانی، حیفه...


نظرات 8 + ارسال نظر
M.M شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:51

سلام عزیزم
خوبی؟
کلاس ما رو قراره تقسیم بندی کنن
3تا از ما باید بره ناباروری
یعنی کاری کنه بچه دار شن مردم
من از همین الان غر میزنم ناباروری نفرستنم
استادم اعتراض میکنه
میگم :دلم نمی خواد بچه ای پا تو این دنیا بگذاره
بیاد چی روببینه؟
این همه گرسنگی رو ؟
رو این همه درد رو
اینهمه............................
خدایا تو گواهییییییییییییییییی

سلام مریم جان
تصمیم دشواریه. برخی به این موضوع فکر می کنند و آگاهانه تصمیم به بچه دار شدن می گیرند برخی هم اصلا فکری در این باره نمی کنند.
به نظرم کمک به بچه دار شدن آدم ها کار با ارزشیه، هنوز دنیا اینقدر بد نشده می شه تا حدودی زندگی کرد.

محمد شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:08

حالا کی هی بتون میگه "چرا از بعضی چیزها لذت نمی بری، وقتی اینهمه درد در کنارمون هست من چطور می تونم سرخوشانه از خوردن آن ناهار کذایی لذت ببرم..."؟

یکی از دوست هام که زیاد با هم بیرون می ریم .

[ بدون نام ] شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:10

اولاً
که عیب نیست، اشتباهه، خیلی وقتا پیش میاد.
حتی اگر هم بود خدا ستارالعیوبه و نمیپسنده که ما بلند بلند عیب هامون را برای بنده هاش بگیم.
دوماً
شما باید به خواننده ات احترام بگذاری که خواسته نا شناس باشه و کامنتش حذف بشه ؛)
سوماً
میفرماید:«ربّنا هب لنا من أزواجِنا وذُریّاتِنا قُرّة أعینٍ واجعلنا للمُتّقین إماماً»
این دعا... اونقدر عزیز و جلو بودن که برای آدم های خوب الگو و جلودار باشیم خواسته بزرگان ماست،
لذت وصف ناشدنی داره، الته به شرطی که هدف خدا باشه نه خود این لذت....
حالا تکیه روی اشکالات و خطاها هیچ جای این دعا نمیگنجه، این فقط خط مستقیمی از تلاش و پویایی و استغفار از ته دل و توکل را ترسیم میکنه....

آخ آخ! عجب سخنرانی شد.

چشم به خاطر گل روی شما حذفش کردم. به نظرم گاهی بلند بلند گفتن عیب ها هم بد نیست. البته بستگی به عیبش داره. من به شدت از پنهان کاری گریزانم به خصوص درباره اشتباهات و عیب هام.
گاهی همان ابتدا به افراد می گمشون تا ازشون اگاه باشند. به نظرم اینطوری هم خودم و هم دیگران متوجه می شوند که اصلا کامل نیستم. فکر می کنم اینطوری پذیرفتن خطاهای خودم و دیگران ساده تر می شه. البته نه مواردی که مروج کارهای ناپسنده.
الگو بودن خیلی سخته، مسئولیت سنگینی است و شانه های پولادین می طلبد.

شکیبا یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38

مهدیه هیچوقت فکر میکردی یه همچین وبلاگی داشته باشی؟
همیشه فکر میکنم چقدر خوب میشد اگه آدم ها تو هر دهه زندگیشون یه وبلاگ مینوشتن.....یا مثلا یه سری حرف ها و اعتقاداتشون رو یه جا نگه میداشتن.....چقدر روند تغییراتشون براشون جالب بود.....
حتی همین نظراتی که ما اینجا برات می نویسیم...مطمئنم یه روزی خیلی هیجان انگیزه
اگه الان ۵ سال پیش بود بهت جواب میدادم اون کسی که این همه غذا میخوره و پولشو داره حتما زحمتشو کشیده....این حرف تو به من بود که وقتی در اعتراض به یکی از دکتر های متخصص فامیلتون گفتم بهم گفتی که اون الان داره زحمت سال ها درس خوندنشو میگیره...
حالا من میخوام این جوابو بهت بدم بدون اینکه بهش اعتقاد داشته باشم....جالبه نه؟
اینکه من و تو داریم در طی سال ها جای همو میگیریم...
تو اگه میتونی اون غذای خوشمزه رو بخوری حتما نسبت به اون یکی که نمیتونه بخوره یه برتری داشتی؟؟؟؟ نداشتی؟ مثلا درس خوندی..مثلا اگه یه روزی تو سوار لگسوز بشی به خاطر درس خوندنت و من سوار ۲۰۶ (خیلی حال دادم بهت...شک نکن بادرس به اینجاها نمیرسی :))اون موقع من میتونم بگم ماشینتو بفروش ۲۰ تا ۲۰۶ بخر ۲۰ نفر ماشین داشته باشن؟ اینقدر هم بنزین این مملکت رو تو اون ماشین گنده نریز؟!! این کارو میکنی؟
اما مسئله اسراف که یه چیز دیگه است!!! ما آدمها یه روزی به خاطر اینکه حد شکممون رو ندونستیم یا واسه فخرفروشی و دهن مردم پر کردن کلی اسرف کردیم بخشیده نخواهیم شد...البت اگر بحث های مهم شان اجتماعی و شان آدم هایی که باهاشون ارتباط داریم رو بی خیال بشیم....
تو چقدر موافق این هستی که روسای بزرگ مملکت واسه ارتباط با ابر قدرت ها باید هزینه های خاص بکنن؟ که با پولش میتونن خیلی ها رو سیر کنن؟!! اگه نداشته باشن ممالک دیگه تحویلمون میگیرن؟ اگر بگیم به درک که نمیگیرن ..در این فضا میتونیم دوام بیاریم؟ یا باید با یه کشورهایی مثل خودمون رابطه داشته باشیم؟
این ها بحث های قاطی پاطی ای هست که من خودم هیچوقت نفهمیدم حد وسط و تعادلش تو این دنیای عجیب غریب چیه؟

شکیبا جونم شاید 5 سال پیش این کار رو انجام می دادم و کلی هم افتخار می کردم، اما الان فکر نمی کنم هیچ وقت لکسوس بخرم چون به نظرم در مملکت ما پول بابت چنین ماشینی دادن اسراف محضه.
برتری های ما برامون مسئولیت های بیشتری ایجاد می کنند. قرار نیست فقط به فکر خودمون باشیم. البته می تونیم باشیم، اما گاهی همین بی تفاوتی ها مشکلاتی برامون ایجاد می کنند که اصلا فکرش را نمی کردیم. فرض کن تو نسبت به انسانهای فقیر بی تفاوت و فقط به دنبال رفاه زندگی خودت باشی، اون فرد فقیر ممکنه یک روز تبدیل بشه به یک قاتل که یکی از عزیزانت را بکشه. شاید تو 20 سال قبل می تونستی جلوی اینکار رو به نوعی بگیری. این مثالی که زدم تنها بخضی از موضوع را نشان می داد.
در مورد شان اجتماعی هم به نظرم این یک تفکر اشتباهه. چرا باید شان اجتماعی افراد را با ماشین و محل زندگیشون و یا لباس هاشون بسنجیم؟ حتی تحصیلات هم به تنهایی نشان دهنده شان اجتماهی نیست. به نظر من کاملا برعکسه، فردی که در این شرایط حاضر می شه کلی پول بابت خونه و ماشین و این حرف ها بده از شان پایین تری برخورداره.
فکر نمی کنم نگاه کردن به افراد دیگه کار درستی باشه، اگر تعداد کثیری از افراد جامعه ات بی سواد باشند تو هم حاضری برای تطابق با آنها به سراغ دانش نری؟
در دلت هم یکوقت نگی که حالا بعدا می بینمت. مطمئنم این تفکراتت عوض می شن :)

د دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:50

سلام.
:)

اینجا سیاه پوشه محرم شده؟

در مورد این پست بارز ترین چیزی که به نظرم میرسه اینه که اگر آخرین مدل ماشین سوار شدن لذتی داره، درست به حد نیاز خرج خود کردن و باقی مال حلالی که براش زحمت کشیده شده در راه خدا به خوشگل ترین شکل خرج کردن چندین برابر لذت داره. مخصوصاً اگه نیت هم درست باشه که دیگه نورعلی نور.

یه مطلبی که خیلی دوستش دارم در این مورد از لقمان حکیم:
http://fellow.blogsky.com/1388/11/20/post-32/

اگه خدا بشه ضلع سوم رابطه ما با آدم های دیگه جداً برد با ماست...
گاهی فکر میکنم این حرفایی که میزنم شعاره.
بعد میبینم نه، شعار نیست، اگه بگم شعاره کفران نعمت خدا کردم، نعمتهایی که بارها و بارها باهاشون بهم شهودی از همه حرفایی که میگم داده، نه اینکه لایقش بوده باشم، لطف او بوده، حالا اگه جای تلاش برای رفتن همش بگم شعاره، شعاره منصفانه نیست.

الحمدلله!

سلام بر دوست عزیز و گرامی

کاملا درسته، من خودم هم گاهی مطالبی رو به این دلیل که فکر می کنم شعاره و ممکنه خودم بهشون عمل نکنم بیان نمی کنم.
شاید یکی از آنها همین نکته زیبایی بود که گفتی، لذت بخشیدن آن پول به دیگران بسیار بیشتر از لذت سوار شدن آن ماشین است. شاید از بیرون اینطور به نظر برسه که فرد با بخشیدن آن پول و یا گذشتن از برخی چیزها دچار سختی شده و خودش را از برخی لذت ها محروم کرده، اما در واقع اون فرد در درونش احساس بسیار زیبایی را حس می کند که لذتش بسیار بیشتر از آن چیزی است که دیگران تصور می کنند.

شکیبا سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02

***********!!!!!!!!!!!!!!!***************......*****************************************************......*********************************؟؟ !**************************!!!!!!
این جمله بالا رمزدار شده...نظر من راجع به پست آخریته....به نظرم یه وبلاگ هوش هم بساز بیام اونجا با هرچی آدم پایه است معما ها رو حل کنیم....
مطمئنی در وقت و زمان ملت صرفه جویی میشه؟
من ۲۰ دقیقه است که هر کلمه و عدد و ترکیبی از تمام کلید های کیبورد رو امتحان کردم...نه من !! فکر کنم ملت رو گذاشتی سر کار
یه کلمه رو هم ۱۰ بار به شکل های مختلف زدم...فارسی انگلیسی ..کپس لاک....
ما کلا مغلوب و مغموم و محروم شدیم
تسلییییییییییییییییییییییییییییم
بریم پست بعدی
راستی من موندم اون 4 تا نظر کی گذاشته؟!! اون احتمالا کاشف رمز منصور و مسعود بوده:)))))))))))

:)

عزیزم اگر مخاطبش باشی رمزش را می دانی. چرا اینقدر روش وقت گذاشتی؟
اما فکر کنم کلی سرگرم شدی، نه؟

شکیبا چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:34

در جهان اماکن زیادی وجود دارند که به دلایل امنیتی ، علمی، جاسوسی و غیره ورود به آنها برای عموم کاملا ممنوع بوده و شاید برخی از این اماکن تنها اجازه بازدید بخش کوچکی که بی اهمیت تلقی می شود را به عموم بدهند تا از این طریق کنجکاوی افراد را ارضا کنند. در این گزارش نگاهی کوتاه به یازده مکان فوق محرمانه جهان داریم.یازدهمکان فوق محرمانه جهان.
۱) منظره مجتمع وزارت دفاع آمریکا واقع در آرلینگتون
۲)کتابخانه واتیکان
۳)کمپ آموزشی اف بی آی
4)نیروگاه هسته ای فلامانویل
5)ایستگاه شبکه شنود جهانی اشلون
6)واکسهال کراوس محل سرویس های مخفی ملکه
7)یک پایگاه نیروی هوایی آمریکا واقع در صحرای نوادا
8)مقر اینترپل
9)پایگاه یونگبیون در کره شمالی
10)کمپ دیوید
11)وبلاگ مهدیه

:))
خیلی جالب بود.. بسی خندیدم.

شکیبا چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:43

کلا با این که چرا وقت عزیزم رو روش گذاشتم خودم هم پشیمونم...این یه واقعیته که اگه همه آدم ها می دونستن کی و چه جوری چه کارایی رو انجام بدن خیلی اتفاق های بد نمی افتاد و خیلی اتفاق های خوب از جریان زندگی حذف نمیشد.....
عدم تدبیر ما آدم ها خیلی از موقعیت ها از جلوی چشمامون دور میکنه...خیلی از ارتباط ها رو سست میکنه ....خیلی از خوبی ها رو بد میکنه و خیلی از بدی ها رو خوب ......
دنیا گلستان میشد اگه حد و حدود خودمون رو میدونستیم و بهتر اگر یاد می گرفتیم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد


هان؟!!
الان چی گفتی؟ من نفهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد