عرق شرم


مطلبی که با عنوان " گزارشی که باید عرق شرم بر پیشانی مسئولان نظام بنشاند" در سایت الف منتشر شده، خیلی من رو به فکر فرو برد. گزارش به ماجرای بستری شدن پدر نویسنده بر اثر یک تصادف در بیمارستان و وضعیت اسف بار برخی بیمارستان ها پرداخته بود. در ادامه هم ماجراهایی که با کلانتری و قوه قضاییه بر سر تغییر بیمارستان داشتند رو شرح داده بودند. در بین نظرات خوانندگان، که عده ای باز بحث را به بیراهه کشانده بودند، یک نظر خیلی بر دلم نشست. گفته بود:


"شما باز هم با کمک دوستان و بنیه مالی نسبتا خوبی که داشتی تونستی مشکل پدر را حل کنید تا شرمنده او نشوید اما ببینید کسانی که هیچ دوست و اوضاع مالی خوبی ندارند چقدر شرمنده مریضانشان می‌شوند.
عرق شرم بر پیشانی کسانی است که به خاطر اوضاع بد مالی شرمنده خانواده می‌شوند. عرق شرم همیشه برای نداران است نه مسئولان." 


فکر می کنم این عرق شرم بایستی بر روی پیشانی من نقش ببنده. گاهی احساس می کنم شغل بدی رو انتخاب کردم، مهندسی صنایع!! این دانش من به چه دردی می خوره وقتی هیچ خیری ازش به مردم مملکتم نمیرسه. کلی وقت می گذاریم پروژه تعربف می کنیم، بعد اجرا نمی شه. اگر اجرا بشه ممکنه بعد از چند سال به حالت تعلیق در بیاد. اصلا چقدر احتمال داره که در عمرم بتونم یک کار مفید انجام بدم؟؟ برخی اوقات فکر می کنم اگر معلم کلاس اول می شدم خیلی برای جامعه مفیدتر بودم. متاسفانه در مملکت ما رشته های مهندسی، آن هم از نوع صنایعش کارایی چندانی ندارند :(


گاهی به خواهرم حسرت می خورم، داره مستقیم به مردم خدمت می کنه. می تونه قسمتی از درد هاشون رو برطرف کنه. اما وجود من هیچ خیری برای کسی نداره. زندگیم فقط حول محور خودم می چرخه. آه از اینهمه بیهودگی...


خواهرم همیشه می گه اگر می خواین واقعا کمکتون به دست نیازمند برسه پولش را به پزشکان بدین تا شاید حداقل بتونیم پول نسخه مریض رو بهش بدیم. در بیمارستان ها هر روز اینقدر آدم گرفتار می بینیم که باورش مشکله. دردها و مشکلاتی از مردم تعریف می کنه که اصلا وسعتشون در ذهن ما نمی گنجه.


دلم گرفت از خواندن این مطلب... البته چه فایده وقتی کاری نمی کنم...با حرف زدن که مشکلی حل نمی شه...


پ.ن: اینهمه تلاش می کنم که بر روی شانه های این غول بایستم، اما واقعا ایستادن بر روی این نقطه چه ارزشی داره اگر خیری برای باقی انسانها نداشته باشه؟؟ دارم کم کم به پوچی می رسم، باید در این باره یک فکر اساسی بکنم. جای من در این کره خاکی کجاست؟؟



راستی این اصطلاح ایستادن بر روی شانه های غول به این معنی است که آیندگان تحقیقاتشون رو بر روی دانش گذشتگان بنا می کنند. البته معنی اش تقریبا واضحه و شاید نیاز به توضیح نداشت.

نظرات 5 + ارسال نظر
301040 شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:52 http://301040.blogsky.com

جای کامنت های متعدد و دلنشینتون شدیدا خالیست

ممنونم شما لطف دارید :)

البته جای خودتون هم در وبلاگتون شدیدا خالی بود .

فاطمه یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:46

بازم سلام
امیدوارم خیلی خیلی خوب باشی دوست نازم
عزیزم فکر نکن کاری از دستت برنمیاد همه ما می تونیم به آدمها کمک کنیم هم مالی هم فکری و خیلی روشهای دیگه
فقط باید بخوایم و یادمون نره که خیلی ها به کمترین امکانات ما هم محتاجند

سلام دوست جون

بحثم بر سر کمک نیست بحث بر سر مفید بودنه. اینکه احساس کنی وجودت برای دیکران مایه خیره. اینکه احساس کنی خدا ازت راضیه. فاطمه حالم اصلا خوب نیست...دنبال نقطه ای که روی این کره خاکی باید روش بایستم می گردم، جای من کجاست؟؟ من کجا احساس شادی و رضایت می کنم؟ انجا کجاست که خداوند از من راضی خواهد بود؟؟ نمی دونم چرا پیداش نمی کنم... بعضی جواب هایی که می یابم بعد از مدتی به نظرم درست نمی رسند. الان یک جواب براش دارم، اما به نظرم شاید درست نباشه، شاید من اون نقطه رو به این صورت نباید تعریف کنم. دوباره دارم گیج می زنم ای عزیز دل..

manizheh دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 http://www.manizheh.ir

سلام عزیز ، خیلی ممنون از کامندتان و خیلی خیلی خوشحال شدم برای این بنده حقیر هم دعا کردید و امیدوارم به بهترین ها دست پیدا کنید!
چه جالب منم خیلی به این موضوع تازگی ها م یاندیشم که چه اشتباهی کردم پا در عرصه مهندسی گذاشتم و.........

سلام منیژه جان

خواهش می کنم عزیزم این چه حرفیست. مممنونم بابت آرزوی خوبت، من رو هم دعا کن عزیزم که خیلی بهش احتیاج دارم.

قربانت، التماس دعا

301040 سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 http://301040.blogsky.com

اگر من هم بخوام جی آر ای بدم، می شه همین شنبه با شما بدم؟ یا باید از خیلی پیش ثبت نام کرد؟‌ امحتان بعدیشون کی هست؟

نه اینطوری نمی شه، باید از خیلی وقت پیش ثبت نام می کردین. امتحان بعدی اواخر آذر ماهه که مهلت ثبت نامش پایان یافته. امتحانی که الان می تونید ثبت نام کنید 12 February است. سایت سازمان سنجش اطلاعاتش رو نوشته:
www.sanjesh.org
وارد سایت اصلی بشید و قسمت GRE رو انتخاب کنید.

ژوپی سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:36

نه لطفا به پوچی نرس. شاید یه روزی به دردی خورد این رشته ما هم. مطمئن باش اینجایی که وایستادی بیخودی واینستادی. حتی اگه موضوع به ارداه خودت بوده باشه، تو در راستای یه اراده بالاتر تصمیم گرفتی. حتما نقشی برات تعریف شده. به جای پوچی سعی کن نقشتو پیدا کنی. خدمت حتما این نیست که کارای بزرگ کنی. شاید یه تفکر، یه فرآیند یا هرچیزی تو زندگی شخصی خودت و اطرافیانت هم کافی باشه. کسی چه میدونه

به به سلام ژوپی عزیز

خب مشکل سر پیدا کردن همان نقشه. مامان من همیشه همین رو می گن ،اینکه قرار نیست کارهای خاصی انجام بدی گاهی همون کار عادی رو هم اگر درست انجام بدی خودش کلی مایه خیره. به نظرم این حرف درسته اما کافی نیست. من در رشته خودم احساس مفید بودن نمی کنم، شاید اگر تدریس کنم حالا در هر سطحی که بشه از این حالت دربیام.

خیلی خوشحالم کردی عزیزم، بازم از این کارا بکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد