افطاری شرکتمان...

دیشب افطاری شرکتمان بود...



خانواده مدیر عاملمان میهمان یا بهتره بگم میزبان مراسم بودند... پدرشان جانباز جنگ هستند و بر صندلی چرخدار می نشینند... مادرشان هم خیلی زحمت کشیدند برای آماده کردن افطار...انشا الله خداوند حفظشان کنند...


خانواده شرکتمان صد نفره شده... این عدد آمار خیلی خوبی است برای شرکتی که به قول یکی از دوستان دومین ماه رمضانش را می بیند... 


دیشب احساس یک خانواده را داشتم... اکثر افراد عقایدی مشابه دارند و بودن در کنارشان این امکان را می دهد که بسیار از آنها بیاموزی... انصافا بچه های اینجا همگی با علاقه، صبر و گذشت بالایی کار می کنند...


حال مقصود از بیان این نکات چه بود... مقصود این بود که می توانی نخبه باشی اما در مملکتت بمانی... میتوانی اینجا فضایی درست کنی برای رشد افراد دیگر... می شود فقط به خودت فکر نکنی و امتحان نکرده نگویی نمی شود...


یکی از آرمانهای مدیران اینجا اینست که جلوی رفتن بچه ها رابگیرند... که قشر مذهبی در جامعه مهجور نباشند، به میدان بیایند و خدمت کنند... فقط آدمهای هم عقیده ات را در هیئت ها و مجالس مذهبی نبینی، در محیط کار هم همان فضا حاکم باشد...


خیلی از آدم های اینجا بین تمایلات شخصی و خدمت به نظام جمهوری اسلامی دومی را انتخاب کرده اند... کم نیستند بچه هایی که به راحتی می توانند در گوگل استخدام شوند... قراره ما اینجا یک گوگل برای خودمان بسازیم منتها با ارزش های اسلامی... می شود... انشا الله به لطف خداوند بهتر از آنهم می شود...



نظرات 4 + ارسال نظر
M.M چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:05

سلام
طاعاتت قبول باشد عزیزدل
من رو دعا می کنی که؟چه جمع خوبی به نظر بسیار خوب هستند(حالا بماند که افراد روحیات متفاوتی دارند)!
اول اینکه خدا حفظشون کنه
و دوم اینکه شما قدر این جمع رو بدون و بدون که خدا دوستت داشته که همچون محیطی رو تجربه میکنی!واقعا محیط کاری که اینجور باشه نعمت هست
ما رو هم دعا کن

سلام عزیز جان

انشا الله طاعات و عبادات شما قبول باشه :)

یک زمانی قرار بوده اکثر جمع های این نظام اینگونه باشند... برای ارامانهایمان باید تلاش کنیم... اجازه ندیم از دست بروند...

بسیار محتاج دعایت هستم عزیز

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:04

حال من شکر خداست از حضور کسانی که نه آدم های این جمع که همیشه آزمانهایش را میبینند و سعی میکنند خود و دیگران را با کمک خدا از آسیب ها حفظ کنند...

شکرت، شکر....

بانو پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:42

سلام

نماز روزه تون قبول !

خدا زیادترتون کنه .

چشمم سفید شد انقدر نگاه کردم ! :( کجایین پس شما دوتا ؟!!
( شما نشستی سمت چپ ؟! خواهت کو ؟ )

بااحترام

سلام بانو جان

عبادات شما هم انشا الله قبول قبول باشند.

دست روی دلمان نگذار... این خواهر ما نیامد مراسم را ولی من را درست پیدا کردی :)

بانو پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:43

اصلاحیه

خواهرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد