تبارک الله احسن الخالقین...

یا لطیف...


چگونه شرح دهم اشتیاق به کمال مطلق و آتشی که فرزندان آدم در قلب نهان دارند...


و چه مقدس است این شوق اگر مصداق کمال را درست شناخته باشند...


...


امروز در کهف الشهدا مراسم فرش شویی داشتیم... نزدیکی های ساعت 8 صبح بود که خانمی با چهره ای گشاده آمدند و خواستند ساعت 8 و نیم در محوطه باشیم تا فرش های داخل را خارج کنند و بشویند... خواندن دعا زودتر تمام می شود... گوشه محوطه با دوستانشان مشغول صرف صبحانه اند، به قصد آشنایی میهمانشان می شویم و اندکی بعد می دانیم که از بچه های دانشگاه شهید بهشتی هستند، رشته های فلسفه، پزشکی و دندان پزشکی... آن خانمی که ابتدای صبح دیدیم، در ادامه روز می شوند دکتر یاسمن...


از مراسم فرش شویی تعریف نمی کنم... تنها در میان جمع، خانم مسنی که با عصا حرکت می کردند، برای یکی از دوستان مفصل در باره نحوه شست و شوی فرش ها توضیح دادند... اما انگار فایده ای ندارد... از ما قطع امید کردند و عصایشان را گذاشتند زمین و مشغول به کار شدند... ما شاء الله... طوری که یک نفری فرش را تکان می دادند ما سه نفری نمی توانستیم... انشا الله خداوند حفظشان کنند، خیلی زحمت کشیدند...


این دکتر یاسمن ما شخصیت بسیار جالب و رفتار فوق العاده زیبایی داشت. دسته جمعی و با اتفاق آراء شیفته نوع برخورد و نحوه کلامشان شدیم... خدایا سپاس که اینگونه او را زیبا آفریده ای، آیتی برای دیگر بندگانت...


محو در آن زیبایی، باقی روز را با شوق به کمالی سر می کنم که در درونم زبانه کشیده... می دانید، جلوه کمال را می توان در قلب انسانها دید و حضورشان را باید جدی گرفت، اما نباید در حضورشان این کمال را جست... اگر روحشان خوب صیقل خورده باشد، آیینه ای هستند از جمال او... همان که روح را جلا می دهد و می شود مصداق روشنی چشم...



نظرات 3 + ارسال نظر
حسینی پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:51

همه یک دنیا حرف در همین جمله خلاصه میشود:
« اما نباید در حضورشان این کمال را جست...»

...و ما اینطور اطاعت امر کردیم.

ممنون از لطفت :)

حسینی جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:30

بسم الله

انتقادها را با این نیت میگویم که انشاالله کاملش کنیم و به دکتر یاسمن و دوستانشان بگوییم:

1-اگر از قبل اعلام میکردیم که قرار است اینجا کمی ویژه خانم ها شود که بعضی تا بالا نیایند و با در بسته مواجه شوند خیلی بهتر بود. برای درک حال آن آدم ها رجوع شود به وضعیت خودمان وقتی دسته دسته سرباز یا بسیجی آنجا بودند و نیامده باید برمیگشتیم.

2-محتوای همراه با شور: به همان بحث مداحی برمیگردد، من ارادت شان را دیدم به حضرت اباعبداالله... اگر کمی کار محتوایی هم داشت تا آن حس ارادت در وجود همه باشد و برای برخی(از جمله خودم) آن مداحی پررنگ تر از حال معنوی نباشد فکر میکنم خوب بود. مثلاً زیارت عاشورا میگذاشتند بعد فرش شویی داشتیم.

بدیهی است که کار بزرگ را انجام دادند و نیت زیبا را دکتر یاسمن و دوستانشان داشتند و حالا خیلی راحت هست اینطور نشستن و نظر دادن و قطعاً خودشان در تجربه دوم کارهای بسیار بهتری خواهند داشت. همان طور که حتی در مورد شستن فرش همه بچه ها چیزهای خوبی یاد گرفتند. به همت بزرگ جمعمان که انشاالله خدا سلامتی و سعادتشان دهد.

ممنونم از پیشنهاداتت.

آن آقایی که بهشان گفتم خانم ها دارند فرش می شویند خیلی ناراحت شدند. دفعه های بعد باید فکر اندیشید که فردی اذیت نشود.

با مداحی هم موافقم :)

میعاد یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:15

اون روز کار خدا بود که این جمعیت آن بالا جمع شدند و دکتر یاسمن و دوستانشان تنها نموندند ولی می شه اعلام وبلاگی بشه از قبل و علاقمندان مخلص با حضور قلب شرکت کنند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد