روزنوشت...

مطالب اینجا خیلی یکنواخت شده اند... باید چاره ای اندیشید...


می خواهم کمی حرف های غیر جدی بزنم... نفس کم آوردم...


مثلا عکس ناهارم را برایتان بگذارم. بله این غذای امروز من بود و جای شما خالی، خیلی چسبید. 






می خواستم ماجرای نبوغ خاصی که روز جمعه از خود نشان دادم را هم برایتان بازگو کنم اما اینقدر خسته ام که ذهنم یاری نمی کند... سعی کردم بنویسمش اما خیلی بی نمک شد...


ببخشید خالی بودن این سفره را...


الان یک موضوع خوب به ذهنم رسید!! انشا الله فردا درباره اش می نویسم.



نظرات 3 + ارسال نظر
میعاد دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:23

شاید یه بچه دید و دلش خواست...
مثلن من ...:)))

ای وای...

به نظرم اصلا جذابیت نداشت! همشون خام بودن!

همت دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 http://heyatonline.blogfa.com/

این چی هست؟فقط قارچ خام؟چجوری میخورنش؟

قارچ خام و زیتون و یک سس مخصوص هستش. با نان صرف می شود.

وقتی غذا سفارش نداده باشید و گرسنه در شرکت بمانید، می توانید به جای ناهار صرفش کنید.

میعاد دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:42

زیتون که خب به به
نان هم که خب به به
قارچ خام هم اگر شما نمی خورین من با آبلیمو خیلی دوس می دارم .
خب سس هم که هر به به ی را به به تر می کند !
این نظرات را برای تنوع خاطر شریف نویسنده وبلاگ از خود در کردیم .

دوست نازنینمان به به

مهربانی ات غم از خاطر بشوید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد