بـدان کـه از بـراى عجب در هر یک از این درجات سابق الذکر مراتبى است، که بعضى از آن مـراتـب واضـح و روشـن اسـت کـه انـسان به اندک تنبه و التفات پى به آن مى برد، بـعـضـى دیـگـر بـغـایـت دقـیـق و بـاریـک اسـت کـه انـسـان تـا تـفـتـیـش کـامـل نـکـنـد و مـداقـه صـحـیـحه به عمل نیاورد ادراک آن نمى تواند کند، و نیز بعضى از مراتبش شدیدتر و سخت تر و مهلکتر از بعضى مراتب دیگر است.
-- مـرتـبـه اولى، کـه از هـمـه بـالاتـر و هـلاکـتش بیشتر است، حالى است که در انسان به واسـطـه شـدت عجب پیدا شود که در قلب خود بر ولى نعمت خود و مالک الملوک به ایمان یا خصال دیگرش منت گذارد. گمان کند که به واسطه ایمان او در مملکت حق وسعتى یا در دیـن خـدا رونـقى پیدا شد، یا به واسطه ترویج او از شریعت یا ارشاد و هدایت او یا امر بـه مـعـروف و نـهى از منکر او یا اجراى حدود یا محراب و منبرش به دین خدا رونقى بسزا داده، یـا بـه واسـطـه آمـدن در جـماعت مسلمین یا به پا کردن تعزیه حضرت ابى عبدالله الحـسـیـن، عـلیـه السـلام، رونـقـى در دیانت حاصل شد که به سبب آن بر خدا و بر سید مـظـلومان و بر رسول اکرم، صلى الله علیه و آله، منت دارد.
هر چند اظهار این معنى نکند، در دلش مـى گـذارد. و از هـمـیـن بـاب اسـت مـنـت گـذارى بـر بـنـدگان خدا در امور دینیه. مـثـل آنـکـه در دادن صـدقـات واجـبـه و مـسـتحبه و در دستگیرى از ضعفا و فقرا بر آنها منت گـذارى کـنـد. گـاهی این منت گذارى مخفى است حتى بر خود انسان.
-- مـرتـبـه دیـگـر آن اسـت کـه بـه واسـطـه شـدت عـجـبـى کـه در قـلب اسـت غـنـج و دلال کند بر حق تعالى . و این غیر از منت گذارى است ، گرچه بعضى فرق نگذاشته اند.
صـاحـب ایـن مـقـام خـود را مـحـبوب حق تعالى مى پندارد و خود را سلک مقربین و سابقین مى شـمـارد، و اگـر اسـمـى از اولیـاء حـق بـرده شـود یا از محبوبین و محبین یا سالک مجذوب سخنى پیش آید، در قلب خود را از آنها مى داند.
ممکن است ریاء شکسته نفسى کرده و اظهار خلاف آن کند، یا براى اثبات آن مقام براى خود طورى نفى مقام از خود کند که ملازم اثبات بـاشـد. و اگـر خـداى تـعالى او را مبتلا کند به بلایى، کوس البلاء للولاء * زنـد. مـدعـیـهـا ارشاد از عرفا و متصوفه و اهل سلوک و ریاضت به این خطر نزدیکترند از سایر مردم.
* خداوند گروهی را به دوستی نگرفت مگر آنکه آنها را به بلایا گرفتار ساخت (امام صادق (ع))
خیلی از مراتب را میشه احساس کرد که از آدم های عادی به دوره، ولی یک بند بود که احساس کردم دقیقاً مخاطب امام جوانان انقلابی اند که دارند در راه یم سری آرمان تلاش میکنند و چه بسا قلبشان در این راه بلغزد:
گمان کند که به واسطه ایمان او در مملکت حق وسعتى یا در دیـن خـدا رونـقى پیدا شد، یا به واسطه ترویج او از شریعت یا ارشاد و هدایت او یا امر بـه مـعـروف و نـهى از منکر او یا اجراى حدود یا محراب و منبرش به دین خدا رونقى بسزا داده، یـا بـه واسـطـه آمـدن در جـماعت مسلمین یا به پا کردن تعزیه حضرت ابى عبدالله الحـسـیـن، عـلیـه السـلام، رونـقـى در دیانت حاصل شد که به سبب آن بر خدا و بر سید مـظـلومان و بر رسول اکرم، صلى الله علیه و آله، منت دارد.
بسیار بند جالبی بود،
مـرتـبـه دیـگـر آن اسـت کـه بـه واسـطـه شـدت عـجـبـى کـه در قـلب اسـت غـنـج و دلال کند بر حق تعالى . و این غیر از منت گذارى است .
من این قسمت را متوجه نمی شم.
اگر دوستان بتونن توضیح بدن
خیلی ممنون میشم.