قصه درد...


آمده ام خانه خواهر... تازه منتقل شده بیمارستان سوختگی مطهری... باز قصه درد و رنج... داستان خانواده ای که برادر معتادشان برای سه میلیون پول بر سر خود، دو برادر و پدرش بنزین ریخته... حتی کبریت به همراه نداشته اما انگار چند قطره هم روی بخاری می چکد و هر پنج نفرشان و یک یا دو کارگر پدرش بالای 90 درصد سوختگی پیدا می کنند... جوان بودند پسر ها بین 24  تا 32... مادر و خواهرشان ماندند با داغ سه پسر و پدر...


مادری که دو دست دختر سه ساله اش با آب جوش سوخته... می گوید قابلمه آب جوش روی گاز را کودکش بر روی خود ریخته اما بیمارستان مشکوک است به کودک آزاری... اخر بر روی سر و سینه سوختگی وجود ندارد... جوان است و با همسرش اختلاف دارد...


دختر ثروتمندی که در یک پارتی بر سر هم مشروب ریخته اند و در اثر مستی و سیگار کشیدن یکی چهار نفرشان به شدت سوخته اند... داستان پسر جوانی که 100 درصد سوختگی داشته را دیگر تعریف نمی کنم...


داستان درد و رنجی که شاید برای بسیاری از ما محسوس نباشد... اعتیاد، فقر، بی احتیاطی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد