دو حدیث بسیار جالب از کتاب چهل حدیث نقل می کنم:
1-از گروهی از اصحاب روایت شده که گفتند روزی پیامبر (ص) بر ما وارد گشتند و ما در حال مجادل با یکدیگر درباره مساله دینی بودیم. پیامبر سخت در خشم شدند و سپس فرمودند: پیشینیان شما را جدال و مراء هلاک کرد. مجادله را ترک گویید چه مومن هرگز در بحث به ستیز نمی پردازد، مجادله را ترک گویید که مجادله گر زیان دیده است. مجادله را ترک گویید که من در روز قیامت از انکه مناقشه کند، شفاعت نکنم؛ ... مجادله را ترک کنید زیرا که پروردگارم بعد از پرستش بتان اولین چیزی که مرا از ان نهی فرموده است مراء است.
2- پیامبر می فرمایند: ایمان در بنده به کمال نرسد تا آنکه مناقشه را ترک کند اگر چه حق با او باشد.
حال این مراء به چه معناست؟
انـسـان مـیـل دارد در مـحـضـر عـلمـا و رؤ سـا و فـضـلا مـطـلب مـهـمـى را حل کند به طورى که کسى دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است، و هر کس با او طـرف شـود مـیـل دارد بـر او غـلبـه کـنـد و او را در بـیـن جـمـعـیـت خـجـل و سـرافـکـنده کند، و حرف خود را، حق یا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غـلبـه یـک نـحـو تـدلل و فـضـل فـروشـى در خـود ادراک مى کند، اگر یکى از رؤ سا هم تـصـدیـق آن کـنـد نـور عـلى نـور مـى شـود.
بـیـچـاره غافل از آنکه اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده، ولى از نظر خداى آنها و مالک المـلوک هـمـه عـالم افـتـاد، و این عمل را به امر حق تعالى وارد سجین کردند. در ضمن، این عـمـل ریـایـى مـخـلوط بـه چـنـدیـن مـعـصـیـت دیـگـر هـم بـود، مثل رسوا کردن و خوار نمودن مؤ من، اذیت کردن برادر ایمانى، گاهى جسارت کردن و هتک کـردن از مـؤ مـن، کـه هـر یـک از آنـهـا از مـوبـقـات و بـراى جـهـنـمـى کـردن انـسـان خـود مستقل اند.
اگـر نـفـس، بـاز دام کـیـد خـود را بـیـفـکند و به تو بگوید که مقصود من معلوم شدن حکم شـرعـى اسـت و اظـهـار کـلمـه حـق اسـت، کـه از افـضـل طـاعـات اسـت، نـه اظهار فضیلت و خـودنـمـایى، در باطن خود از او استفسار کن که اگر این حکم شرعى را رفیق و همدرجه من مـى گـفـت و او حـل ایـن مـعـضـله را مـى کـرد و شما در آن محضر مغلوب شده بودید، آیا به حال شما فرقى نمى کرد؟! اگر چنین است، تو در این دعوى صادق هستى.
اگـر باز از کید و مکرش دست نکشد و بگوید اظهار حق چون فضیلت دارد و ثواب پیش حق دارد، من مى خواهم به این فضیلت نایل گردم و دار ثواب الله را تعمیر کنم، به او بگو اگـر فـرض شـود کـه عین آن فضیلت را خداوند به شما عنایت کند در صورت مغلوبیت و تـصـدیـق حـق، آیـا بـاز طـالب غـلبه هستى؟
پس، اگر رجوع به باطن ذات خود کردید دیـدیـد بـاز مـایـل بـه غـلبـه هـسـتـیـد و اشـتـهـار پـیـش عـلمـا بـه عـلم و فضل و این بحث علمى براى حصول منزلت بود در قلوب آنها، پس شما بدانید که در این بـحـث عـلمـى ، کـه از افـضـل طـاعـات و عـبـادات اسـت، مـرائى هـسـتـیـد، و ایـن عـمـل شـمـا، بـه حـسـب روایـت شـریـف کافى، در سجین است و شما مشرک به خدا هستید. این عمل براى حب جاه و شرف است، که به حسب روایت از دو گرگ که در گله بى چوپان رها شـود ضـررش بـیـشـتـر اسـت بـه ایـمـان.
منبع احادیث: بحارالانوار . جلد 2 صفحه 138
ممنون
... و اعوذ به من شر نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی ...
«از دعای روز سه شنبه»
هر چند منظور روشن هست و در متن هم اشاره شد ولی آوردن این حدیث برای جلوگیری از سوء تفاهم به نظرم خوب آمد:
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند : کدام یک از سخن و سکوت، افضل است.
امام فرمود : براى هر یک از آن دو آفت هایى است. پس هر گاه از آفات، سالم بمانند، سخن گفتن افضل از سکوت است.
گفتند: اى فرزند رسول خدا! چگونه سخن گفتن افضل است؟
فرمود: زیرا خداى عزیز و جلیل، انبیا و اوصیا را به سکوت مبعوث نکرد؛ بلکه آنان را به سخن گفتن برانگیخت. بهشت با سکوت [براى کسى] استحقاق نیافت و ولایت خداوند با سکوت واجب نشد و آتش با سکوت نگه داشته نشد و خشم خداوند با سکوت کنار گذاشته نشد و همه اینها با سخن انجام مى شوند. من ماه را معادل خورشید نمى کنم. [یکى از نشانه هاى برترى سخن این است که ] تو فضیلت سکوت را نیز با سخن گفتن توصیف مى کنى؛ ولى نمى توانى فضیلت کلام را با سکوت توصیف کنى.»
وسائل الشیعه ، حر عاملی، ج 12، ص 188، باب استحباب اختیار الکلام.
برای مطالعه بیشتر دوستان می تونند به این صفحه قسمت احادیث سخن و سکوت مراجعه کنند :
http://vaezoon.ir/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/12931/CaseID/88212/71243.aspx
التماس دعا
ممنون از حدیثی که به اشتراک گذاشتید.
به نظرم تفاوت سخن گقتن با جدل و مراء مشخص باشد و من نیز توضیحی در این باره نمی دهم. با مطلبی که شما نوشتید می توان گفت بایستی در راستای نیکو سخن گفتن بسیار کوشید اما از جدل و مراء به شدت پرهیز کرد.