احساس ارزشمندی ... ادامه...

ادامه بحث را در سطوح تصویر خودپنداره ادامه می دهیم.


در دیدگاه روانشناسانه چهار سطح زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی برای بررسی خودپنداره مطرح می شوند. تا اینجا از این دسته بندی روانشناسان استفاده می کنیم و در ادامه بحث به سراغ قرآن کریم می رویم.


"یَأَیهَا النَّاس إِنَّا خَلَقْنَکم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَکمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ" 


هان اى مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیره هایى بزرگ و تیره هایى کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى ترین شما باتقوى ترین شما است که خدا داناى با خبر است (13).


"مردم از این جهت که مردمند همه با هم برابرند، و هیچ اختلاف و فضیلتى در بین آنان نیست و کسى بر دیگرى برترى ندارد و اختلافى که در خلقت آنان دیده مى شود که شعبه شعبه و قبیله قبیله هستند تنها به این منظور در بین آنان به وجود آمده که یکدیگر را بشناسند.


تا اجتماعى که در بینشان منعقد شده نظام بپذیرد و ائتلاف در بینشان تمام گردد، چون اگر شناسائى نباشد، نه پاى تعاون در کار مى آید و نه ائتلاف، پس غرض از اختلافى که در بشر قرار داده شده این است.نه اینکه به یکدیگر تفاخر کنند، یکى به نسب خود ببالد، یکى به سفیدى پوستش فخر بفروشد، و یکى به خاطر همین امتیازات موهوم ، دیگران را در بند بندگى خود بکشد، و یکى دیگرى را استخدام کند، و یکى بر دیگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتیجه کار بشر به اینجا برسد که فسادش ترى و خشکى عالم را پر کند، و حرث و نسل را نابود نموده ، همان اجتماعى که دواى دردش بود، درد بى درمانش شود.


در این جمله مى خواهد امتیازى را که در بین آنان باید باشد بیان کند، اما نه امتیاز موهوم، امتیازى که نزد خدا امتیاز است و حقیقتا کرامت و امتیاز است.


این فطرت و جبلت در هر انسانى است که به دنبال کمالى مى گردد که با داشتن آن از دیگران ممتاز شود و در بین اقران خود داراى شرافت و کرامتى خاص گردد. و از آنجایى که عامه مردم دل بستگیشان به زندگى مادى دنیا است قهرا این امتیاز و کرامت را در همان مزایاى زندگى دنیا، یعنى در مال و جمال و حسب و نسب و امثال آن جستجو مى کنند، و همه تلاش و توان خود را در طلب و به دست آوردن آن به کار مى گیرند، تا با آن به دیگران فخر بفروشند، و بلندى و سرورى کسب کنند.


و این آرزو و این هدفى که خداى تعالى به علم خود آن را هدف زندگى انسانها قرار داده، هدفى است که بر سر به دست آوردن آن دیگر پنجه به رخ یکدیگر کشیدن پیش نمى آید، بخلاف هدفهاى موهوم مذکور که براى به دست آوردن آن مزاحمتها، جنگها و خونریزیها پیش مى آید. او مى خواهد بیش از دیگران ثروت را به خود اختصاص دهد و این مى خواهد قبل از دیگران به ریاست برسد. او مى خواهد در تجمل دادن به زندگى از دیگران سبقت بگیرد و این مى خواهد آوازه اش همه آوازه ها را تحت الشعاع قرار دهد و همچنین سایر مزایاى موهوم، همچون انساب و غیره.


اگر خداى تعالى از بین سایر مزایا تقوى را براى کرامت یافتن انسانها برگزید، براى این بود که او به علم و احاطه اى که به مصالح بندگان خود دارد مى داند که این مزیت، مزیت حقیقى و واقعى است، نه آن مزایایى که انسانها براى خود مایه کرامت و شرف قرار داده اند، چون آنها همه، مزایائى وهمى و باطل است. زینتهاى زندگى مادى دنیایند که خداى تعالى در باره آنها فرموده : (و ما هذه الحیوه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحیوان لو کانوا یعلمون)"[1]


تفسیر این آیات مبارکه سطح زیستی را تحت پوشش قرار می دهند که قرار نیست ما به خود بر مبنای این سطح امتیاز دهیم. ظاهر ما برایمان ارزش آفرین نیست و اگر عزت نفس ما بر مبنای این سطح ایجاد شود به راحتی فرو می ریزد و یا موجب انحرافمان ار مسیر حق می گردد.


شاید تقوی بیشتر در سطوح روانی، اجتماعی و فرهنگی معنا پیدا کند. در مطلب بعدی بر این سطوح بیشتر متمرکز می شوم.


[1] تفسیر المیزان صفحات 487- 490، آیه 13 سوره حجرات


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد