مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست

تا به حال به بهشت فکر کردین؟ بهشت شما چه شکلیه؟... چه ویژگی خاصی داره؟


شاید برخی بگویند، می بهشت ننوشم زجام ساقی رضوان... مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم، اما داستان ما داستان دیگری است.


دیر زمانی است که دچار احساس غریبی شدم. احساسی که شاید در نوشته هایم رد پایش را بتوان دید... دلتنگم... بسیار دلتنگ... غربت عجیبی با من همراه شده که حتی در جمع دوستان و عزیزانی که برایم بسیار عزیزند هم دلتنگم ... تنها در لحظاتی که رنگ و بوی او را دارند اندکی آرام می گیرم...


احساسی که ذره ذره درونم را تسخیر کرد و به دنیایم رنگ تنهایی و غربتی بسیار عمیق داد. غربتی که تنها درمانش مرگ و رهایی از این دنیای سراسر رنج و درد به نظر می رسید. نمی خواستم ناسپاس نعمتهای بیکران او باشم و آرزوی مرگ کنم، با خود می گفتم در درونم آرزوی دیاری دارم که به گمانم تنها با مرگ می توان به آن رسید... این آرزوی مرگ نیست، اشتیاق به مرگ است.


اما امروز فکر دیگری داشتم... احساس کردم این راه رسیدن به آن دیار نیست...


این تنهایی و غربت برزخی است که به دلیل کوتاهی هایم در آن وارد شدم... مرگ با این روزگار مرا به سرزمین رویاهایم نمی رساند... شاید پس از آن، سالهای متمادی در برزخی دیگر روزگار سپری کنم.


احساس کردم دروازه های آن سرزمین، بر روی همین زمین خاکی قرار گرفته اند ... اگر بر روی این خاک برای خود، اطرافیان و هر فردی که امکانش را دارم بهشتی کوچک ساختم شاید بتوانم امیدی به آن سرزمین داشته باشم ...


نشسته ام و خیالبافی می کنم... شوق آن دیار شوری عجیب در دل آدمی ایجاد می کند... اما بایستی طرحی نو در انداخت .. برخیز ... از این برزخ و یا حتی دوزخ به فضل او عبور کن و بهشت را بر روی همین کره خاکی بیاب ... خوب نگاه کن... بهشت تنها در جهانی دیگر نیست...


تصور اشتباهی است که با خود بیاندیشیم تنها در پس از مرگ دستیافتنی است ... ای انسان تو خود می توانی برای اهل زمین یادآور او باشی ...



نظرات 3 + ارسال نظر
همت چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:53 http://heyatonline.blogfa.com

خیلی عالی
به این میگن روند تکامل فهم

البته یک نکته این که دنیای دنی قابلیت های بهشت را ندارد
کلا سیستم و ابزارش با آخرت به کلی متفاوت است
هرچیزی برای کاری ساخته شده است
این هم درست که مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست خیلی هم درست
ولی دنیا سایت و سکوی پرتاب است باید محاسبات درست انجام شود که قبلا انجام شده و کاتالوگش هم موجود است و حالا باید معرج را برای معراج مهیا کرد

حرف شما کاملا درسته، این دنیا همه قابلیت های بهشت را ندارد اما شاید برخیشون را داشته باشه. اصلا بهشت کجاست؟ برای من بهشت جایی است که چشمانت به جمال بندگان صالح خداوند روشن می شود... بهشت جایی است که درش سخن لغو و بیهوده نمی شونی... احساس برادری بین ساکنینش در حد اعلا موجود است... سرزمین مهربانی و خوشرویی است... سرزمین آرامش و رضایت است.

شاید بتوان اینها را تا حدی در همین دنیا به دست آورد تا برای اطرافیانت تابلوی کوچکی از بهشت باشی.

د چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:34

اگه قبلی ها را مینوشتم این کامنت چهارم بود، :دی
از دیشب حالم عوض شده، دلیلشو نمیفهمم ولی دوستش دارم این احوال را.


حجاب چهره ء جان مى شود غبار تنم
خوشا دمى که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزاى چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم

چگونه طوف کنم در فضاى عالم قدس
که در سراچه ء ترکیب تخته بند تنم

اگر ز خون دلم بوى شوق مى آید
عجب مدار که همدرد نافه ء ختنم

طراز پیرهن زر کشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانى درون پیرهنم

بیا و هستى حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

ایکاش قبلی ها را هم می نوشتی :)

خیلی خوب بود دیشب... واقعا قرار درستی گذاشته بودیم برای وقت دلتنگی...

البته ما یک نظری بر روی این شعر جناب حافظ داریم که حرف ایشون کاملا درست اما حرف ما این بود که در همین قفس هم می توان بهشت کوچکی ساخت. شاید خیلی متفاوت باشد با آن گلشن رضوان اما زمانی آزاد می شوی از بند تن که در همین قفس هم احساس آزادگی کنی.

M.M پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:07

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم.....

این رو زیر مقاله کنسر نوشیتیم

:))

لذت داغ غم... خوش لذتی است...

انشاالله همیشه سلامتی باشد.
.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عرضه شخص تو دردمند مباد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد